به طور كلي تمكين دو بخش دارد. تمكين عام و خاص كه مفهوم تمكين خاص اطاعت از نيازهاي غريزي مرد از طرف زن و مفهوم تمكين عام فرمانبرداري در تمام امور كلي زندگي و زن موظف به پيروي از شوهر است. همه ما ميدانيم تمكين غالبا براي زنان به كار ميرود اما آيا اين باعث شده كه بگوييم عدم تمكين مرد وجود ندارد؟ به طور كلي معناي تمكين مرد و زن متفاوت است و امروزه بيشتر تمكين زن مطرح است.
تمكين براي زنان رابطه زناشويي است كه به نوعي تمكين خاص گفته ميشود. در قوانين ما از تمكين مرد به اين معني صحبت نشده بلكه براي مردان تكاليفي از قبيل پرداخت نفقه در نظر گرفته شده است كه عدم انجام اين تكاليف را مي توان به نوعي عدم تمكين دانست در حالي كه موارد بسياري در رابطه با عدم انجام تكاليف زناشويي ازسوي مردان وجود دارد و عرف و جامعه زنان را به سكوت و صبر در اين شرايط تشويق ميكند. به هرحال اين موضوع مطرح است كه اگر زني تكاليفش را در زندگي انجام ندهد مرد مي تواند او را طلاق دهد، آيا زن هم، چنين حقي دارد؟ پرسش هاي متعددي پيرامون اين مسئله به ذهن همه خطور مي كند كه در رابطه با اين موضوع «قانون» به گفت و گو با دكتر فهيمه ملك زاده ،حقوقدان و عضو هيات علمي دانشگاه آزاد پرداخته است.
خانم دكتر ملك زاده براي شروع صحبت ،تمكين و نشوز را تعريف مي كنيد؟
تمكين و نشوز يكي از مباحث حقوق خانواده است. تمكين به معناي انجام وظايف زناشويي و نشوز مقابل آن است. بايد گفت تمكين و نشوز غالبا نسبت به زن به كار مي رود و آثار آن در مورد زن، منظور نظر فقيهان و حتي حقوقدانان بوده است. يعني از تمكين و نشوز زن سخن ميگويند نه مرد!! واژه تمكين همچنين، در لغت به معناي مالك گردانيدن و ثابت كردن است. در قرآن كريم آمده است : و مكناهم في الارض يعني آنها را در زمين استقرار بخشيديم و مالك زمين گردانيديم. اما «نشوز» در لغت به معناي بالابردن و بهپا خاستن است. در قرآن كريم آمده است : و اذا قيل لهم انشزوا فانشزوا يعني وقتي به آنها گفته ميشود (براي انجام اوامر الهي) بهپاخيزيد، به پا ميخيزند. اما در اصطلاح حقوقي و فقهي نشوز عبارت از «خروج زوجين از انجام تكاليف واجبي است كه قانونگذار بر عهده هر كدام از آنها در رابطه با ديگري گذاشته است.»
آيا نشوز فقط به زوجه تعلق دارد؟
به طور كلي بايد گفت نشوز اختصاص به زن ندارد بلكه مرد نيز ممكن است در برابر زوجه خويش نسبت به انجام تكاليف واجب خود اقدامي نكند و وظايفش را انجام ندهد و از اين نظر ناشز محسوب شود. قرآن كريم هم نشوز را به هر دو معنا به كار برده است؛ آنجا كه ميفرمايد : والاتي تخافون نشوزهن، منظور خروج از اطاعت زوج توسط زوجه است و آنجا كه ميفرمايد : و ان امراه خافت من بعلها نشوزا او اعراضا(سوره نساء آيه ۱۲۸)، منظور نشوز مرد از انجام تكاليف واجب در قبال زوجه خود است. البته گاهي هر دو از انجام حقوق و تكاليف يكديگر در قبال هم خودداري ميورزند كه قرآن كريم از اين وضعيت تعبير به«شقاق» كرده است و اين معنا در آيه ۲۵ سوره نساء آمده كه ميفرمايد : وان خفتم شقاق بينهما … مرحوم صاحب جواهر نيز نشوز به معناي فقهي را در هر دو صورت يعني نشوز از طرف زن و همچنين نشوز از طرف مرد اطلاق كرده است.
در صورت عدم تمكين مرد، زن ميتواند به مراجع قانوني مراجعه كند؟
در مورد نشوز مرد عبارت عدم تمكين را به كار نميبرند و آن را عرفا مستهجن ميدانند در حالي كه اگر نشوز و عدم تمكين را به يك معنا بدانيم (چنانچه در۹۰ درصد موارد چنين است) و دعواي الزام به تمكين را نيز مسموع بدانيم، دليلي از نظر شرعي وجود ندارد كه دعوي الزام به تمكين زوج مطروحه از طرف زوجه را وارد تشخيص ندهيم. با اين حساب، زن نيز ميتواند چنانچه شوهر به اقامه تكاليف واجب عمدتا غيرمالي مثل حق قسم، حق مضاجعت و حق نزديكي كه بر عهده زوج گذاشته شده اقدام نكند، او را از طريق مراجعه به محكمه ملزم كند. البته زنان به دليل ماخوذ به حيا شدن، مطالبات خود را از بابت اين حقوق در قالب الزام شوهر به پرداخت نفقه مطرح مي كنند.
ولي به هرحال، چه بسا الزام به تمكين نيز خالي از وجاهت قانوني نباشد و لذا راي شعبه هفتم ديوان عالي كشور كه دادخواست زن مبني بر الزام به تمكين شوهر را فاقد وجاهت قانوني دانست منطقي به نظر نميرسد. بنابراين، اگر زوج نيز در اداي تكاليف شرعي خود مرتكب قصور شود و مثلا تكليف به حسن معاشرت خود را ناديده بگيرد يا مرتكب ضرب و شتم يا آزار زوجه شود، دعواي الزام به تمكين از ناحيه زوجه نيز بايد مسموع باشد.
با اين توضيح آيا هر عدم تمكيني «نشوز» است؟
فقها وحقوقدانان ، براي علت تامه تحقق هر عمل حقوقي سه جزء علت در قالب هاي مقتضي، شرط و عدم مانع ذكر كرده اند. ايشان هر چند «مقتضي» پرداخت نفقه را خود«عقد نكاح» دانسته اند ولي در خصوص شرطيت يا مانعيت تمكين و نشوز اختلاف دارند. عدهاي تمكين را «شرط» نفقه دانسته و عده اي «نشوز» را «مانع» انفاق دانسته اند. ليكن به نظر، قول دوم بيشتر مقرون به واقع است.
اين نظر مبتني برآن است كه بگوييم هر «عدم تمكيني»، «نشوز» نيست ولي هر نشوزي عدم تمكين است. زيرا ممكن است مرد زن را طلب نكرده باشد و او هم تمكين نكرده پس در اينجا نشوز حاصل نيست و مرد بايد نفقه زني را كه عقد كرده ولي هنوز او را به منزلش نياورده، بدهد. بنابر اين تنها «عدم تمكيني» كه ناشي از معارضه و عصيان باشد؛ قرآن كريم، سوره مجادله آيه ۱۱ و يا در سوره يوسف آيه ۵۶ و سوره كهف آيه ۸۵ نيز به همين معنا آمده است.
در قوانين ما عنوان تمكين و نشوز مطرح شده است؟
در قانون مدني ايران عنوان تمكين و نشوز به كار نرفته و حقوقدانان آن را از برخي مواد استنباط كرده اند:ماده ۱۱۰۸ ـ «هرگاه زن بدون مانع مشروع از اداي وظايف زوجيت امتناع كند مستحق نفقه نخواهد بود.» و ماده ۱۰۸۵ ـ «زنميتواند تا مهر به او تسليم نشده از ايفاي وظايفي كه در مقابل شوهر دارد امتناع كند مشروط بر اينكه مهر او حالّ باشد و اين امتناع مسقط حق نفقه نخواهد بود.» ماده نخست بر نشوز دلالت دارد. برخي حقوقدانان از آن تمكين عام را نيز استفاده كرده اند و ماده دوم را مستند براي تمكين خاص گرفته اند.
دو ماده ديگر در قانون مدني ايران آمده كه وظايف مشترك زن و مرد را بيان مي كند: ماده ۱۱۰۳ ـ «زن و شوهر مكلف به حسن معاشرت با يكديگرند.» و ماده ۱۱۰۴ ـ «زوجين بايد در تشييد مباني خانواده و تربيت اولاد خود به يكديگر معاضدت كنند.»
نظر علماي حقوق در رابطه با نشوز چيست؟
دكتر كاتوزيان تمكين را اينگونه تبيين ميكنند: مفهوم تمكين نيز مانند رياست شوهر، وابسته به رسوم اجتماعي و اخلاق عمومي است. تمكين در عرف حقوقي ما، دو معني عام و خاص دارد: تمكين عام، به معني قبول رياست شوهر بر خانواده و محترم شمردن اراده او در تربيت فرزندان و اداره مالي و اخلاقي خانواده است. ولي، تمكين خاص ناظر به رابطه جنسي زن با شوهر و پاسخ دادن به خواستههاي مشروع او است.
در تمكين عام، معيار تمييز اموري كه شوهر ميتواند از زن انتظار داشته باشد، عرف است. داوري بايد نوعي باشد و شوهر سختگير و باريكبين حق ندارد انتظاري بيش از اندازه متعارف از زن داشته باشد. ولي، در اين راه بايد درجه تمدن و تحصيلات و سن و ساير خصوصيتهاي زن و شوهر را نيز در نظر گرفت. به بيان ديگر، ضابطه تمكين، رفتار انساني متعارف است كه در آن شرايط خاص زندگي ميكند، از اين لحاظ هر دو، جنبه نوعي و شخصي دارد. براي مثال، مفهوم تمكين در باره روستايي بي آلايشي كه با شوهر خود در مزرعه كار ميكند با زني كه عهده دار مسئوليت مهم اداري است و شوهر نيز به سياست يا طبابت اشتغال دارد يكسان نيست. معناي همبستگي و خوشرويي و احترام متقابل و اطاعت در اين دو رابطه، تفاوت فراوان دارد. رعايت اين قضاوت، تبعيض در اجراي قانون نيست، لازمه احترام به عرف است كه در اين گونه امور از منابع حقوق به شمار ميرود. در مورد تمكين خاص نيز، عرف و اخلاق، داوري نهايي را به عهده دارد. لزوم تمكين به اين معني نيست كه احساس زن به حساب نيايد. دادرسي در باره روابط عاطفي و انساني دقيق تر از آن است كه در قاعده و اصل بگنجد. زن در روابط زناشويي ماشين بهرهبرداري نيست. انسان است و بايد با او چنان رفتار شود كه شخصيت انسان اقتضا دارد. بنابراين، در اين داوري نيز معيار تمييز تمكين، به معنايي كه حقوق و اخلاق مقرر داشته است، جنبه نوعي و شخصي را با هم دارد و دادگاه بايد به همه عوامل انساني و عرفي توجه كند.
نكته قابل تامل اين است كه در كتب فقهي وحتي حقوقيها، تمكين را از وظايف زن ميدانند، و متاسفانه از تمكين مرد سخني به ميان نيامده است. همين طور است در قانون مدني ما. اما در باب نشوز، برخي از فقيهان، آن را تعميم داده و به مرد نيز نسبت داده اند. چنانچه محقق در شرايع فرموده است: «نشوز خروج از طاعت است كه گاه از مرد سر مي زند و گاه از زن».
همين معنا را صاحب جواهر، به تفصيل آورده است. با اين وصف، از آثار حقوقي نشوز مرد به اختصار و گاه در حد يك جمله سخن گفته اند. بدين معنا كه تعريف را عام گرفته و سپس از اماره هاي نشوز زن، و آثار حقوقي آن، به تفصيل سخن گفته اند.
حقيقت آن است كه اگر زن و مرد، هر كدام در قبال ديگري وظايفي دارد و هر كدام بر ديگري حقي دارد، تمكين و نشوز عنواني عام خواهد بود كه بايد از قلمرو آن نسبت به زن و شوهر به طور مشترك بحث كرد، گرچه حقوق يكي از آنان بيشتر يا وظايفش سنگينتر باشد.همان گونه كه زن در قبال شوهر وظايفي دارد، مرد نيز چنان است. همان طور كه زن ممكن است تخلف ورزد مرد نيز ممكن است، قصور و تقصير داشته باشد.
اگر زوج از تكاليفي همچون پرداخت نفقه سرباز زند زوجه ميتواند شكايت كند؟
اگر مرد از ديگر وظايفش، سر باز زد، زن ميتواند از او نزد حاكم شكايت كند و خود نمي تواند اقدامي كند. صاحب جواهر چنين فرموده است: اگر نشوز شوهر آشكار گشت بدين سان كه حقوق واجب زن را از قبيل: قسم، نفقه و… ادا نكرد، زن حق مطالبه دارد و مي تواند شوهر را موعظه كند. اگر شوهر اجابت نكرد، نزد حاكم از وي شكايت كند و حاكم وي را به اداي حقوق الزام مي كند. در قانون مدني ماده ۱۱۱۱ نيز اين مطلب آمده است: «زن مي تواند در صورت استنكاف شوهر از دادن نفقه، به محكمه رجوع كند. در اين صورت محكمه ميزان نفقه را معين و شوهر را به دادن آن محكوم مي كند». اين قانون اختصاص به استنكاف شوهر از پرداخت نفقه دارد.
چرا زن بايد در دوران نشوز مرد، تمكين داشته باشد؟
مرحوم خوانساري در جامع المدارك به اين بحث پرداخته است: آيا وجوب قيام به حقوق (خانوادگي) مطلق است براي زن و شوهر، يا مشروط است به اينكه ديگري به وظايفش قيام كند و ناشزه نباشد. مقتضاي اطلاق ادله، اطلاق است. از اين رو بر هر يك از زن و شوهر لازم است به وظايف خود قائم باشد ولو ديگري نشوز كند. برخي ميگويند ادله اي كه وظايف زن را بيان كرده مطلق است به گونهاي كه اگر شوهر تكاليف خود را انجام نداد، زن نمي تواند از وظايف واجبش سرپيچي كند. به اين معني كه گرچه مرد ستم مي كند و حقوق زن را به جاي نمي آورد، اما بايد زن وظايف خود را انجام دهد.ليكن به نظر خيلي بعيد مي رسد.
در حديثي آمده است: «ان النبي(ص) قال: انا اولي بكل مؤمن من نفسه و علي(ع) اولي به من بعدي. فقيل له: ما معني ذلك؟ فقال: قول النبي(ص): من ترك دينا او ضياعا فعليّ و من ترك مالا فلورثته، فالرجل ليس له علي نفسه ولاية اذا لم يكن له مال و ليس له علي عياله امر و لا نهي اذا لم يجر عليه النفقة، و النبي و اميرالمؤمنين و من بعدهما(ع) الزمهم هذا فمن هناك صاروا اولي بهم من انفسهم و ما كان سبب اسلام عامة اليهود الا من بعد هذا القول من رسول ا… (ص) فانهم امنوا علي انفسهم و علي عيالاتهم».
رسول خدا فرمود: من به هر مؤمني از او سزاوارترم و علي(ع) پس از من چنين است. گفته شد: معناي اين سخن چيست؟ فرمود: اين گفته رسول خدا كه: هر كس بدهي يا كسري به جاي گذارد بر عهده من است و هر كه مالي به جاي گذارد از آن ورثه است. مرد زماني كه مالي ندارد بر خويش ولايت ندارد. و مرد هنگامي كه به اهل و عيال نفقه ندهد، حق امر و نهي ندارد. پيامبر و امير مومنان و فرزندانشان مردم را بدان وا ميدارند. از اين رو اولي هستند. گرايش گسترده يهوديان به اسلام جز اين سخن رسول خدا سببي نداشت، چرا كه آنان بر خويشتن و خانواده خود احساس امنيت كردند.
در رابطه با ضمانت اجراي تكاليف زوجين در حقوق مدني چه مطالبي مطرح شده است؟
دكتر امامي در كتاب حقوق مدني پس از بحث از تكاليف زن و شوهر در خاتمه از ضمانت اجراي تكاليف زوجين سخن گفته است و خلاصه آن چنين است: هر يك از زوجين تكاليف خود را كه در اثر نكاح عهده دار است انجام ندهد طرف ديگر مي تواند به دادگاه رجوع نموده، درخواست اجبار ممتنع را به ايفاي آن بخواهد.
نكته اي كه بايد توجه داشت آن است كه تكليف شوهر، به انفاق از اموري است كه هرگاه نتوان شوهر را اجبار به تاديه آن كرد به وسيله بازداشت اموال او و فروش آنها وصل مي شود، مگر آنكه قادر به تاديه آن نباشد. ولي تكاليف ديگر زوجين قائم به شخص آنان و مبتني بر محبت و علاقه قلبي است كه به وسيله اجبار به ايفاي آنها مستقيم يا غير مستقيم به نتيجه منظور در بسياري از موارد نمي توان رسيد، مانند حسن معاشرت، تشييد مباني خانوادگي، اطاعت زن از شوهر و امثال آنها. در اين صورت قانون براي ضمانت اجراي تكاليف چنانكه ذيلا ديده ميشود چاره مناسب با هر يك از آنها انديشيده است: تكاليف شوهر بر دو قسم است: يكي انفاق كه زن مي تواند چنانكه گذشت به دادگاه مراجعه و از شوهر بخواهد و دادگاه آن را از او گرفته به زن ميدهد و چنانچه نتوان شوهر را الزام به دادن نفقه كرده يا آنكه شوهر عاجز از تاديه آن باشد زن نمي تواند به استناد ماده «۱۱۲۹» قانون مدني از دادگاه بخواهد كه شوهر را اجبار به طلاق كند تا دادگاه پس از رسيدگي شوهر را اجبار به طلاق نمايد.
اما تكاليف ديگر شوهر چه نسبت به آنهايي كه با زن مشترك است از قبيل: حسن معاشرت، تشييد مباني خانواده، و چه نسبت به آنهايي كه به او اختصاص دارد مانند: قسم و نزديكي در صورت امتناع شوهر از ايفاي آن، زن مي تواند به استناد ماده «۱۱۳۰» قانون مدني درخواست اجبار شوهر را به طلاق كند. از قانون مدني ميتوان چنين فهميد كه ضمانت اجراي حقوق زن را، شكايت از شوهر نزد حاكم و تقاضاي طلاق از دادگاه دانسته است و ضمانت اجرا در حقوق شوهر را امتناع از پرداخت نفقه و استفاده از حق طلاق كه در دست مرد است، شمرده است.
دايره تمكين و نشوز شامل چه مواردي است؟
تمكين و نشوز، متفرع بر مسئله سرپرستي خانواده و حقوق و وظايف متقابل زوجين است. دايره تمكين و نشوز آن به دو موضوع بستگي دارد. به هر ميزان كه بر عهده زن و شوهر تكليف گذاشته شود، تمكين و نشوز، سعه و ضيق پيدا خواهد كرد. همچنين رابطه اي وثيق با دايره سرپرستي خانواده و اختيارات سرپرست دارد. بر اين اساس، تعيين دقيق حد و مرز آن دو موضوع، در روشن شدن اين مبحث مؤثر است. پس به طور كلي بايد مطرح كرد كه :
۱-تمكين، وظيفه مشترك زن و شوهر است البته ميزان و حدود تمكين نسبت به هر يك از زوجين متفاوت است. مثلا زنان به دليل اينكه غالبا در منزل هستند و امكان پاسخگويي به اين نياز از طرف آنان بيشتر است، بايد در حد ممكن و مشروع به اين نياز پاسخ دهند و براي مردان به دليل اينكه اكثرا به جهت تامين معاش و شغلهايي كه ايجاب ميكند، مدت طولاني در منزل نباشند، امكان پاسخگويي كمتر است. لذا انتظار كمتري از آنها بايد داشت. همان طور كه اگر زن با اجازه زوج شاغل باشد، ديگر زوج نميتواند آن انتظاري كه از زوجه خانه دار محض دارد، از او نيز داشته باشد.
۲ـ نشوز معنايي عام دارد كه بر دو مصداق تطبيق مي كند. هر يك از آنها احكام شرعي و حقوقي خاص دارد. نبايد ميان آن دو مصداق و احكام آنها خلط شود. نشوز در دو آيه قرآن بر يك مصداق منطبق نيست. سوءبرداشت برخي مفسران و فقيهان در اينجا گوشزد شده است.
۳ـ تمكين و نشوز بحثي عام است و نبايد تنها در ناحيه زن مورد توجه فقيه و حقوقدان باشد. مع الاسف از تمكين مردان در فقه و حقوق سخن نرفته و نشوز مردان نيز با اشاره مورد توجه فقيهان قرار گرفته است. با توجه به معنا و آثار حقوقي تمكين و نشوز اين بحث كاملا دو جانبه است و هر دو ناحيه آن بايد مورد بررسي قرار گيرد.
۴ـ نشوز شوهر يا عدم ايفاي وظايف زناشويي از جانب وي نيز داراي ضمانت اجراي حقوقي است و زن مي تواند با مراجعه به دادگاه الزام شوهر را به انجام وظيفه در خواست كند. به علاوه نشوز شوهر سوء معاشرت به شمار مي آيد و اگر مصاديق عسر و حرج باشد ، زن مي تواند از دادگاه در خواست طلاق كند.
نكته ديگر كه لازم مي دانم يادآوري كنم اين است كه طبق قرآن كريم زن ومردنسبت به هم حق و تكليف دارند پس در دين اسلام اينگونه نيست كه يك طرف فقط حق داشته باشد وطرف ديگر فقط تكليف؛ خير هر حقي تكليفي نيز دارد بنابراين خلاف انصاف است كه بگوييم تمكين فقط وظيفه زن است ومرد به هر شكل كه عمل كند زن باز هم بايد از وي تمكين كند بلكه بهتراست با توجه به شناختي كه از دين مبينمان داريم تمكين را جزو حقوق مشترك زوجين قرار دهيم
دوشنبه ۲۴ خرداد ۹۵ | ۱۴:۱۹ ۹ بازديد
تا كنون نظري ثبت نشده است