كوه پوزك داراي اراضي شور با پوشش گياهي ضعيف است گونه هاي اصلي جانوري منطقه عبارتند از،خرس سياه،قوچ وميش،بز و پازن،روباه معمولي ،روباه شني،شغال ،خرگوش،سنجاب بلوچي،خدنگ،موش دوپا،تيهو،كبك،باقرقره،هدهد،سبز قبا،چكاوك كاكلي،شبگرد بلوچي،چك چك سر سياه،چك چك دم سفيد،غراب گردن قهوه اي،دراج،جيرفتي،انواع كوكرها و انواع پرندگان شكاري .
كوه باز يكي از بلندترين كوه هاي فين است كه به اعتقاد بنده طلاي زرنگار فين همين كوه باز است. كوه باز از روستاي ناركان شروع و به روستاي مزدون- چلو- گلدنو – دمتنگ مصري – دازان – باغستان – كهنه بالا – مينگو – كهتك – تربكستان -تربوييه و به تنگحيدري ختم مي شود. كوه باز با ارتفاع 2500 يا 2485 متر كه طبق اظهار كوهنوردان هرمزگاني كه موفق به صعود چندين قلل كوه باز شده اند 2485 متر يكي از قلل را تأييد كرده اند. كوه باز داراي شش قله است بنامهاي كلات مغ با ارتفاع 2350 متر ، كلات بي نصري با ارتفاع 2305 متر، كلات پهن، كلات جفتي، كلات ريز، كلات غار 2485 متر .
كوه باز داراي دو آبگير مهم است، يكي از اين آبگيرها بنگر بينصري است كه تقريبا پايين كلات بي نصري است يكي ديگر از آبگيرها بنگر هفتايي است كه هفت بنگر پشت سر هم است كه در معدن كهتك قرار دارد و داراي راه صعب العبوري است. كوه باز داراي سه معدن بنامهاي گُهره – معدن باغستان – معدن كهتك است. گياهان دارويي كوه باز مانند مور – دريم خاش و يا پيچ ( درمنه) -دريم خري – آويشن استكو كوهي – مرزنگوش – گنجر – گل گن ( گل بنه ) – هفت برگ – زيره -گوزير است كه به وفور يافت مي شود همچنين درختان موجود در كوه باز شامل زيتون كوهي – بادام وحشي – اَرچن – اَورز و درخت رز مي باشد .
پوشش جانوري منطقه عبارت است از بز كوهي، خرس، پلنگ، – روباه و … از حيواناتي هستند كه در كوه باز زندگي مي كنند پرندگاني چون كبك و تيهو ، گنال و عالي سي يوهم از جمله پرندگاني هستند كه دركوه باز يافت مي شود. راههاي صعود به كوه باز تنگ در بيد تنگ گلدنو – تنگ مصري – تنگ دازان -تنگ كهتك – و تنگ تربوئيه است.
در سال 1387 به عنوان منطقه حفاظت شده پيشنهاد و سپس طبق مصوبه 352 در تاريخ 14/9/89 به عنوان منطقه حفاظت شده باز آگهي رسمي گرديد.
موقعيت عمومي منطقه
كوه باز در شمال استان هرمزگان و در حوزه سياسي شهرستان بندر عباس قرار دارد . اين منطقه جغرافيائي در بين دو محور ارتباطي جاده ترانزيتي بندرعباس سيرجان در سمت شرق و خط راه آهن بندرعباس – بافق در سمت غرب و جنوب به صورت كشيده قرار دارد . در بخشهاي حنوبي و شمالي آن نيز جاده ارتباطي روستايي منطقه را احاطه نموده است . اين منطقه در كيلومتر 80 جاده بندرعباس – سيرجان و درموقعيت جغرافيايي حد فاصل مدار N2743 تا N2748 عرض شمالي و E5535 تا E5601 طول شرقي واقع شده است .
واقع شده است.
وسعت منطقه: 34109 هكتار
ويژ گي و سيماي عمومي منطقه(شامل وضعيت توپوگرافي،چشم انداز، پوشش گياهي و گونه هاي شاخص گياهي، وضعيت عمومي حيات وحش و گونه هاي شاخص و كريدور ها)
اقليم
منطقه باز به دليل ساختار كوهستاني از آب و هواي معتدل تري نسبت به اراضي پيراموني خود برخوردار است . به طور كلي آب و هواي منطقه در رديف گرم وخشك بوده و درارتفاعات زمستان ها سرد و تابستان ها معتدل مي باشد. ميزان نزولات آسماني اين منطقه بين200 تا 250 ميلي متر بارندگي، درسال گزارش شده است .
زمين شناسي
زون زاگرس چين خورده ، بزرگترين واحد ساختماني ايران بوده كه با روند شمال غرب – جنوب شرقي در شمال خليج فارس و دشتها آنها ادامه دارد. با توجه به نظريه غالب زمين شناسان ، فشارهايي كه از جانب صفحه عربستان به فلات ايران مي شود موجب ايجاد چين خوردگي هاي زاگرس و ايجاد گسل هاي متعددي در جنوب و جنوب غربي ايران شده است . كه با توجه به موقعيت منطقه استان هرمزگان كه در منتهي اليه جنوب و جنوب شرقي گسل زاگرس واقع شده است تحت تاثير آن قرار گرفته و باعث به وجود آمدن ناهمواري هاي متعدد شده است . از نظر ساختار ، سازندها داراي تنوع زيادي است در بخش هاي مرتفع و پر شيب حوزه سازندهاي آسماري جهرم ، آهك گوري ، رازك ميشان و بصورت محدود سازند بختياري وجود دارد كه سنگ شناسي آنها شامل آهك دولوميتي ، آهك ريفي ، مارن سيلتي و آهك سيلتي مارن و واريزه هاي مسطحي شيل و كنگلومرا است . تنوع ساختاري فوق باعث شده است كه بيرون زدگي هاي سنگي فراوان پرتگاه ها و دامنه هاي واريزه اي به اشكال و جهات مختلف در منطقه ديده شود .
سيماي طبيعي
كوه باز كه بصورت يك بيضي كاملاً كشيده در منطقه واقع شده است خود مجموعه اي از كوه هاي فارياب، مزدان، كوه بشكارو – كوه دم تنگ ، كوه كهتك و كوه بوتك بوده و بترتيب از شرق به غرب كشيده شده است. بيشترين ارتفاع آن قله كوه باز در ميانه ارتفاعات با 2476 متر بلندي از سطح دريا مي باشد . تغييرات ارتفاعي آن از حدود 700 متر در منطقه فارياب شروع شده و با يك شيب تند به ارتفاعات بالاي 2000 متر مي رسد . طول منطقه در حدود 35 كيلومتر و بيشترين عرض آن نيز در حدود 9 كيلومتر است .
كوه باز كه با شيب بسيار تند در دامنه جنوبي و نيز شمالي كشيده شده است بسيار صعب العبور بوده و صعود به ارتفاعات آن به سهولت امكان پذير نيست . همچنين به علت شيب تند منطقه در زمان بارندگي فرسايش آبي بسيار مخرب و تاثير گذار است .
پوشش گياهي
پوشش گياهي منطقه به يمن تغييرات ارتفاعي و تغييرات شديد آب و هوائي و ادافيكيو در پي آن تغييرات ليتو لوژيكي و ساير عوامل ، از تنوع بسيار زيادي برخوردار است . از گونه هاي خليج عماني همچون انواع كهورProsopis sp. ، كنارZiziphussp و سپس گونه هائي همچون كسور P. atlanticacabulica ، بنه Pistaciaatlantica ، انجير كوهي Ficusjohamis ، بادام كوهي Amygdalusscoparia و سپس به ، كيكم Acer monspessulanum ، ارس Juniperusexcelsa، زيتون وحشي Oleaoucheri ، گون Astragalus sp. تغيير مي كند و اين تغييرات پوشش گياهي در دامنه جنوبي كندتر و با تراكم كمتر و در ارتفاعات و دامنه شمالي اين تغييرات شديد تر و با تراكم پوشش گياهي بيشتر مشاهده مي گردد . كه اين تغييرات پوشش گياهي به تبع خود تغييرات و پراكنش جانوري و گونه هاي مختلف را در پي دارد .
پراكنش جانوري
وجود ارتفاعات ، تپه ماهورها و دشتهاي اين منطقه شرايط زيستگاهي مناسبي رابراي گونه هاي مختلف فراهم ساخته است، قوچ وميشOvissp، كل وبز Capra aegagrus، پلنگPanderapardus، گربه وحشيFelissilvestris، كفتارHyaena h.، شغالcanisaureus، روباه معموليVulpes v.، تشيHystrixindica، خرگوشLepuscapensis وگراز Susscoroaازمهمترين پستانداران منطقه مي باشد .
ازبين پرندگان تيهو AmmoperdixGriseogularisوكبكAlectorischukarازفراوان ترين ومهمترين گونه هاي قابل شكار منطقه بوده ومي توان از پرندگاني نظير هماgypaetusbarbatus، دالAegypiusmonachus، دليجهFalco tinnunculus، سارگپه ها(Buzzard )، سسك ها( Warbler)، زنبورخورها(Bee-eater)، سنگ چشم ها (Shrike)، داركوب ها (Woodpecker)، چك چك ها( Wheatear) وغيره …… نيز نام برد. ازخزندگان مي توان افعي ها (Viper )، مارجعفريEchiscarinatus، وانواع مارمولك ( Lizard )اشاره كرد .
جاذبه هاي اكوتوريستي
اين منطقه به علت نزديك بودن با محورهاي ارتباطي جاده بندرعباس – سيرجان و راه آهن بندرعباس بافق و نيز جاده توسعه شمال و جنوبي آن مي تواند از نظر دسترسي بسيار با اهميت باشد و از پتانسيل بالايي همچون كوهنوردي ، كوهپيمايي ، تحقيقات گياه شناسي ، زمين شناسي ، و اكولوژيكي برخوردار مي باشد .
وضعيت عمومي اقتصادي اجتماعي
شهرستانهاي بندرعباس و حاجي آباد دو كانون بزرگ زيستي اطراف منطقه به شمار مي روند. اين دو مركز بر اساس سرشماري نفوس و مسكن سال 1385 به ترتيب 119486 و 15056 خانوار و 498644 و 62442 نفر جمعيت دارند . كوه باز از جنوب در محدوده روستاهاي گهره – چلو – فارياب – دم تنگ – باغستان – منگوئيه – كهتك – تيزج – تربوئيه و از شمال با روستاهاي پشت تنگ ، مورك ، گرو ، نارنگان ، مزدان محصور شده است .
تعارضات مهم منطقه
– منطقه كوه باز به علت ارتفاعات تند و صعب العبور بودن آن با تعارض چنداني روبرو نبوده و تنها محصور شده در بين محورهاي ارتباطي جنوب به شمال باعث جزيره اي شدن آن شده است .
– شكار بي رويه.
– وجود معادن در منطقه.
– بهره برداري سنتي دامداري و عشايري و نيز فعاليت هاي كشاورزي و پراكندگي مناطق مسكوني انساني تنها در دامنه ها وجود دارد . لذا اين منطقه از نظر توسعه و دست اندازي هاي انساني بسيار بكر باقي مانده است .
تجهيزات و امكانات
اين منطقه فاقد هر گونه امكانات مي باشد.
ساير ملاحظات
اين منطقه به علت يكپارچي و بكر بودن عدم توسعه يافتگي و عدم دست اندازي هاي انساني ، و عدم تعارضات و محدوديت راههاي دسترسي به مناطق عمق آن و حفاظت آن سهل الوصول بنظر مي رسد .
تنوع زيستي و اقليمي اين منطقه به علت تغييرات شديد ارتفاعي، باعث تنوع پوشش گياهي و تنوع جانوري را شده است كه از نظر ارزشهاي حفاظتي بسيار با اهميت مي باشد .
اين منطقه به علت شباهت ساختار زمين شناختي و صعب العبور بودن ، تاكنون مورد توجه فعاليت هاي توسعه اي اقتصادي اجتماعي همچون دامداري كشاورزي صنعتي و معدني نبوده است . لذا نمي توان حفاظت آنرا مانعي بر سر توسعه منطقه دانست و از طرفي به علت حفظ ارزش هاي اكولوژيكي و زيست محيطي و ايجاد جاذبه هاي طبيعي گردشگري مي تواند فشار محدوديت هاي اكولوژيكي را در مناطق اطراف كاهش داده و پايه اي براي توسعه هرچه بيشتر مناطق اطراف باشد .
ساري پايگاه آغامحمدخان كمي پيش از تاجگذاري قاجار بوده است. ساري به سه منطقهٔ شهري تقسيم ميشود و طبق سرشماري ۱۳۹۰، جمعيت آن ۲۹۶٫۴۱۷ نفر بودهاست.
پيشينه
ساري از جمله شهرهاي بسيار قديمي ايران است. بناي ساري مركزاستان مازندران را بر اساس نوشته حمد الله مستوفي و ديگر مورخان به تهمورث ديوبند از پادشاهان اساطيري ايران، عدهاي به فريدون شاه پيشدادي و برخي هم به توس پسر نوذر نسبت ميدهند. ساري در قرن اول هجري به دست فرخان ابن دابويه بربري محلهاي تجديد بناشدهاست.
ريشه نام ساري نامشخص است. چند گمانهزني غير علمي در اين مورد وجود دارد كه عبارت است از: يونانيان باستان آن را زادراكارتا، پايتخت تمدن هيركانيا، ذكر ميكنند، اشپيگل شرقشناس و نئونازيست آلماني آورده كه نام ساري كنوني برگرفته از نام قوم سائورو بوده كه پيش از اقوام آريايي به ايران در شهر باستاني اسرم، كه هم اكنون نام دهي در ۱۰ كيلومتري ساري است، زندگي ميكردهاند. ادوارد پولاك گمان دارد كه نام ساري دگرگوني واژگاني سادراكارتا ميباشد،دكتر اسلامي نيز در كتاب خويش نوشته كه احتمال آنكه زادراكارتا از نام زردگرد، باشد نيز است. در كتاب تاريخ باستان نام سارو به معني شهر زرد براي ساري به كار ميرود؛ كه دليل آن را وجود درختان متعدد مركبات خصوصاً نارنج و ليمو ميداند. همچنين ذكر ميكند كه احتمالاً زادراكارتا و سارو يكي هستند. ظهيرالدين مرعشي نيز در كتاب «تاريخ طبرستان و رويان و مازندران» به روايت نوشته است كه فرخان بزرگ شهر ساري را به نام فرزندش، سارويه ساخته است.
جغرافياي ساري
نقشهٔ آب و هوايي ايران؛ شهر ساري در شمال كشور قرار گرفته و آب و هواي آن خزري است.
شهر ساري واقع در كوهپايههاي رشته كوه البرز داراي دو بخش كوهستاني و دشت ميباشد در طول جغرافيايي ۵۳ درجه و ۵ دقيقه و عرض ۳۶ درجه و ۴ دقيقه از خاور به فاصله حدود ۱۰ كيلومتر به شهرسورك و شمال خاوري به فاصله حدود ۲۵ كيلومتر به نكا و به فاصله ۴۵ كيلومتر به بهشهر و ۱۳۰ كيلومتر به گرگان و ۶۹۰ كيلومتر به مشهد و از شمال به فاصله ۳۵ كيلومتر به درياي مازندران و از شمال باختري به فرح آباد و جويبار و لاريم و از جنوب باختري به فاصله ۲۲ كيلومتر به قائمشهر و از باختر به بابل به فاصله تقريبي ۳۰ و آمل به فاصله تقريبي ۶۰ كيلومتر و از جنوب به فاصله ۳۰ كيلومتر به سد شهيد رجايي (سليمان تنگه) و دهكده آرامش و بوسيله آزادراه در حال ساخت كياسر به فاصله تقريبي ۸۰ كيلومتر به ديباج و از آنجا به شهرستانهاي دامغان و مهديشهر و همچنين شهرسمنان (تقريباً ۱۲۰ كيلومتر) محدود است. همچنين ساري به فاصله كمتر از ۱۵۰ كيلومتر از تهران واقع گرديده و توسط جاده فيروزكوه ۲۶۵ كيلومتر و توسط جاده هراز ۲۵۰ كيلومتر و به وسيله راه آهن شمال ۳۵۴ كيلومتر با تهران فاصله دارد.
آب و هوا
آب و هواي شهر ساري در تابستانها معتدل و نمناك و در زمستانها نسبتاً سرد و خشك است. همچنين بخشهاي جنوبي كوهستاني اين شهر داراي زمستانهاي دراز و بسيار سرد ميباشد. در طي چند ساله اخير سردترين دماي اين شهر در زمستان ۱۲-(زمستان سال ۱۳۸۶)و در تابستان ۴۰+(تابستان ۱۳۸۳) بودهاست.
مردم
زبان
زبان مادري مردم مازندران زبان طبري است.
زبان عمده مردم ساري تا دوره صفويان فقط زبان طبري (مازندراني) بود ولي با از بين رفتن سلسله باونديان كه حامي زبان طبري بود اين زبان از رسميت افتاد و خويشاوند نزديك آن زبان فارسي جايگزين آن شد. تا قبل از سقوط باونديان زبان مازندراني با خط پهلوي نگاشته ميشد و هنوز هم در گنبد لاجيم يا برج رسكت نمونه آن موجود است.
مذهب
قاطبه مردم ساري مسلمان و پيرو مذهب شيعه دوازدهامامي ميباشند.
جمعيت
جمعيت شهر ساري بر اساس نتايج سرشماري عمومي نفوس و مسكن سال ۱۳۹۰، ۲۹۶٬۴۱۷ نفر بوده است كه از سال ۸۵ تا به حال ۲٫۵۵ درصد رشد داشته است.
اين شهر در شاهراه مواصلاتي و حمل و نقل ايران واقع شده و از يك سو رابط بين استانهاي صنعتي ايران با تهران و از سويي ديگر رابط استانها و شهرهاي جنوبي ايران با استانها و شهرهاي شمالي است. اين اهميت منحصر به حاضر نيست و در گذشته نيز قم به دليل قرار گرفتن در مسير راه ابريشم داراي اهميت ارتباطي بوده است.
طبق سرشماري سال ۱۳۹۰ مركز آمار ايران شهر تعداد ۱،۰۷۴،۰۳۶ نفر جمعيت دارد. با اين جمعيت قم در رتبهٔ هشتمين شهر پرجمعيت ايران قرار ميگيرد.رشد جعيت قم ۱،۳ درصد است كه جزء بالاترين نرخ رشد جمعيت در ايران است. بيشتر ساكنان شهر مسلمان و شيعهٔ دازده امامي هستند و تعدادي از اقليتهاي ديني زرتشتي و مسيحي در شهر ساكن هستند.
به شهر قم لقبهاي فراواني نسبت داده ميشود اما لقب رسمي و مورد استفاده در رسانهها و همينطور شهرداري قم «پايتخت مذهبي ايران و قطب فرهنگي» است. از قم با عناويني چون: حرم اهل بيت، شهر علم، مركز تجمع اقوام مختلف ايران، ارزان ترين شهر ايران، شهر سوهان، شهر شيريني، شهر غنبيد (Ghonabid) (كلم محلي كه در قم كشت ميشود)، آشيانهٔ آل محمد، مدينه المومنين، استراحتگاه مومنين، دارالموحدين و شهر كريمهٔ اهل بيت ياد ميكنند.
قم به عنوان پايتخت فرش ابريشمي ايران و جهان،پايتخت كامپيوتري ايران،پايتخت اينترنتي جهان شيعه و پايتخت دوم ادبيات كودك و نوجوان ايران،قطب توليد موتورسيكلت در ايران قطب توليد نرمافزارهاي علوم اسلامي، يكي از سه قطب توليد كيف و كفش در ايران،دومين قطب انتشار كتاب پس از تهران و بزرگترين قطب انتشار كتابهاي ديني در خاورميانه نيز شناخته ميشود.
سيد علي خامنهاي، رهبر ايران اين شهر را «مادر نظام جمهوري اسلامي» ناميده است. حسن روحاني، رييس جمهور ايران نيز قم را “بزرگترين مركز نشر آثار و معارف اسلام و شيعه در جهان” خواندهاست.
اين شهر مدفن فاطمه معصومه دختر موسي بن جعفر، پيشواي هفتم شيعه و به طور سنتي محل اقامت بسياري از روحانيون بلندپايهٔ شيعه بوده و بزرگترين حوزه علميهي ايران و مركز مديريت حوزههاي علميهي ايران در اين شهر قرار دارد. دبيرخانهٔ مجلس خبرگان رهبري ايران نيز در اين شهر واقعاست.اهميت زيارتي اين شهر در درجهٔ نخست مربوط به مرقد فاطمه معصومه بوده و سپس به دليل وجود مزارهاي متعدد علويان و نوادگان امامان و همينطور مسجد جمكران است. اين شهر پس از مشهد دومين شهر زيارتي ايران است. جداشدن عتبات عاليات از ايران و پيوستن آن به امپراتوري عثماني از يك سو و دور بودن مشهد از نواحي مركزي ايران باعث شده كه قم از دوره صفويه به بعد پذيراي زائران بيش تري باشد.
قيامها و شورشهاي پياپي مردم قم باعث شده تا اين شهر در طول تاريخ بارها توسط حاكمان و فرمانروايان ويران شده و از نو آباد شود.
نام
قم در ابتدا محل سكونت اقوامي از زرتشتيان بوده كه ممجان (MEMJAN) ناميده ميشدهاست.
در كتاب تاريخ قم، تأليف «حسن بن محمد بن حسن قمي» در بيان علت نامگذاري شهر چنين آمده است:
«شهر قم را، بدين علت قم ناميدند كه محل جمع شدن آبها و آب انار بوده است و آب در آن جا جمع مي شده و آن را هيچ منفذ و رهگذري نبوده، در اطراف آن جا علف و گياهان و نباتات فراوان مي روييده است و در عرب، جمع شدن آب را قم گويند؛ كه بعضي آن را با قمقمه (معرب كمكم) هممعني دانستهاند و گلاب پاش را نيز نوعي از قمقمه وصف كردهاند و جمع آن را قماقم ناميدهاند؛ با اين تفاوت كه وقتي در آن نواحي علف زار و سبزه زار زياد ميشد، چوپانان براي چرانيدن گوسفندان خود، برگرد علف زارها خيمه ميزدند و خانههايي را بنا ميكردند و خانههاي ايشان را در فارسي، كومه ناميدند و به مرور زمان كومه تبديل به كم شد؛ پس آن را معرب گردانيده و قم ناميدند. ريشه نام اين شهر به «كومه» به معناي اتاقكهاي كلبهمانندي كه چوپانان براي استراحت ميساختند، باز ميگردد. با الهام از واژه «كومه» اين شهر به نام «كم» (KOM) خوانده شد».
قُم تلفظي از نام كماست كه اعراب آن را به صورت امروزي درآوردند.
موقعيت جغرافيايي
قم در مركز ايران جاي داشته و مركز استان قم است.
اروميه با بيش از ۳ هزار سال قدمت قديميترين شهر در منطقهٔ شمالغرب ايران بهشمار ميآيد كه هنوز پابرجا است. از اين رو اروميه به عنوان ۱۹ شهر تاريخي ايران در يونسكو ثبت شده است. برخي مورخان اروميه را زادگاه زردشت ميدانند. در سدههاي گذشته حوادث متعددي از قبيل اشغال توسط عثمانيها و روسها را تجربه كرده است. اين شهر به سبب موقعيت مناسب كه در ميان شاهراه ارتباطي قفقاز، ميانرودان و آسياي صغير داشته در گذشته از مراكز تجاري منطقه به شمار ميرفته است. نقل مهمترين سوغات اروميه است.
اروميه به عنوان شهر داراي اولين بيمارستان به شيوه نوين، اولين مركز آموزش پزشكي، اولين مدرسه به شيوه نوين، اولين شبكه تلويزيون محلي، اولين نشريه محلي در ايران، پايتخت واليبال ايران، دومين شهر پرترافيك ايران شناخته ميشود. دارالنشاط ، پاريس ايران ، شهر آب ، شهر اديان، مذاهب و اقوام از القاب اروميه است. اروميه مدتي در دوره پهلوي به رضائيه تغيير نام داد.
نامگذاري
اور در زبان آشوري به معناي شهر است (همان واژهاي كه در نام اورشليم (شهر آشتي) هم وجود دارد) و ميه به معناي آب است (همريشه با مآء عربي) و اورميه يا اروميه در زبان آشوري به معناي “شهر آب” است. نام اين شهر در شروع دوره پهلوي به دليل علاقه رضا شاه به اين شهر به رضائيه تغيير نام دادو بعد از انقلاب اسلامي دوباره به نام اروميه برگشت. ارومي، اروميه، ارْميه، اورميه،ارم از ديگر نامهاي آن بوده است. در بين آذربايجانيها نام اورمي رواج دارد.
پيشينه
عقيده بر اين است كه شهر اروميه در هزاره دوم قبل از ميلاد مسيح تاسيس شده است.
جغرافيا
اروميه با داشتن موقعيت ممتاز جغرافيايي در ۲۰ كيلومتري درياچه اروميه قرار دارد. ارتفاع اروميه ۱۳۳۲ متر از آبهاي آزاد است. اروميه در دشت اروميه واقع شده است كه ارتفاعاتي چون كوه سير، كوه قيزقلعه، كوه جهودها، كوه چهل مر شهيدان، كوه ماه، كوه علي پنجه سي و كوه علي ايمان آن را احاطه كردهاند.در واقع اروميه بين درياچه اروميه و ديوارهٔ كوههاي غرب استان واقع شده است.
موقعيت جغرافيايي
شهر اروميه روي مدار ۳۷ درجه و ۳۲ دقيقه در نيمكره شمالي از خط استوا قرار گرفته است. همچنين اين شهر روي نصف النهار ۴۵ درجه و ۲ دقيقه طول شرقي از نصفالنهار گرينويچ قرار دارد.
بر اساس سرشماري رسمي در سال ۱۳۹۰، جمعيت ساكن آن ۶۳۹،۹۵۱ نفر بودهاست.جمعيت شناور ثابت روزانۀ شهر رشت بهعنوان مادرشهر استان گيلان بالغ بر ۱٬۲۰۰٬۰۰۰ نفر است.جمعيت اين شهر در تعطيلات و ماههاي گردگشري سال بالغ بر دو ميليون نفر است.رشت فشردهترين شهر ايران به لحاظ نسبت جمعيت به وسعت است و ازلحاظ نسبت جمعيت در روز و شب نيز رتبه نخست كشور را دارد.
در شهر رشت لهجههاي گوناگون از گويش بيهپس زبان گيلكي توسط مردم تكلم ميشود.
آب و هواي رشت ازجمله آب و هواي معتدل كاسپين و شبه مديترانهاي است كه داراي تابستانهاي گرم و شرجي و زمستانهاي سرد و مرطوب است. همچنين شهر رشت داراي رتبهٔ اول ميزان بارش مراكز استانهاي ايران و به شهر باران شهره است.
رشت بيش از ۴٬۵ قرن پيش مركز گيلان شدو در گذشته، مركز استان يكم ايران بودهاست. همچنين اين شهر نقشي كليدي در بزنگاههاي تاريخ ايران مانند انقلاب مشروطه،جنبش جنگل و انقلاب ۱۳۵۷ ايران داشت و با توجه به فرهنگ مردم آن و قرار گرفتن در جاده راه ابريشم از ديرباز به عنوان دروازه اروپا همواره به عنوان دروازه تمدن مدرن از آن ياد ميشود. و داراي پيشينهاي درخشان عرصه مبادلات خارجي بوده است.
امروزه شهر رشت يكي از قطبهاي كشاورزي و گردشگري در سطح كشور محسوب ميشود. رشت قطب توليد برنج ايران،توليد كنندهٔ بزرگ فولادو قطب توليد نانو داروهاي ضد سرطان كشوريكي از مهم ترين شهرهاي ايران است.
نام
وجه تسميۀ رشت در فرهنگ واژههاي دساتير، بهمعني گچي كه بنّايان، سنگ و آجر را به آن محكم نمايند، و در لغتنامههاي انجمن آرا، آنندراج، لغت فرس اسدي توسي، لغت محلي شوشتري، برهان قاطع، ناظم الاطبا و لغتنامۀ جهانگيري: چيزي كه از هم فروريزد؛ هر چيزي كه از هم فروريزد و فروپاشد؛ ديوار مشرف بر افتادن. گچ را نيز گويند كه بدان خانه سفيد كنند؛ لجن و خاكروبه؛خاك و گَرد؛ خاك را گويند؛ رنگكرده نيز معني شدهاست.همچنين رشت (به فتح اول) به معني در فروافتاده در گودي قرار گرفته يا جاي پست است. صفتي بود براي هفته بازار رشت و حومه كه روزهاي يكشنبه در اين شهر و روزهاي چهارشنبه در آج بيشه حومه رشت تشكيل ميشد. رشت بازار يعني بازار در گودي قرار گرفته و اين صفت بدان اعتبار بود كه هر پيلهور و يا مسافري كه از بخشهاي جنوبي، مانند رودبار يا از مناطق غربي مانند فومن يا از مناطق شرقي مانند لاهيجان به سوي رشت حركت ميكرد، از منطقهاي بلندتر به ناحيهاي كه در سطح پايين قرار داشت سرازير ميشد. تدريجاً “بازار” از آخر نام حذف شد و “رشت” باقيماند..
از جمله ديگر نظرات ميتوان به (بيه) يعني مصب بين دو رود اشاره كرد. يا (دارالمرز) يعني سرزمين پست و گود (جلگه) و يا به نظر علياكبر دهخدا چون ساخت اصلي شهر در سال ۹۰۰ هجري بوده و كلمه رشت در حساب ابجد ۹۰۰ است اين نام را انتخاب نمودند. بنا به يك گمانه زني ديگر نيز: تلفظ دقيق اين نام شهر رَشت “رِشت” بوده كه آن نيز از بن ريسيدن گرفته شدهاست و دليل اين نام گذاري مطرح بودن اين شهر در توليد رشتههاي نوغان يا همان ابريشم|ابريشمي دانسته شدهاست.طبق يكي ديگر از گمانه زنيها معني كلمه رَشت از تركيب كلمه «رِش» به معني باران بسيار ريز است. كه با پذيرفتن اين گمانه زني ميتوان رشت را به مكاني كه در آنجا باران به صورت مداوم ميبارد پذيرفت. واژه گيلكي «وارش» كه به معني باران است مويد اين نكتهاست كه اين واژه مركب از وا+رش ساخته شده كه اصل كلمهٔ مركب هم پيشوند «وا» معادل «باز» متبادر كنندهٔ «باز باران» يعني «باران مكرر»است. در اوستا كتاب ايرانيان باستان كلمه هو رشت بارها استفاده شده است. هو به معني نيك و رشت به معني كردار ميباشد. شايد رشت در كتب پارسي به معني كار يا عمل يا كردار يا محلي براي كار باشد. همچنين عدهاي بر اين گمانند كه نام رشت از نام ايزد باران در فارسي پهلوي يعني تيشتر گرفته شده.
رشت در ۴۹ درجه و ۳۶ دقيقه طول شرقي و ۳۷ درجه و ۱۶ دقيقه عرض شمالي واقع شده و فاصله آن از تهران ۳۰۰ كيلومتر ميباشد. همچنين شهر رشت با مساحت ۱۸۰ كيلومتر مربع در زميني مسطح و هموار به ارتفاع به طور ميانگين ۵ متر از سطح آبهاي آزاد قرار دارد. رشته كوه البرز در قسمت جنوبي شهررشت واقع شده و نزديك ترين قله بلند به شهر رشت (درفك) به ارتفاع ۲٬۷۳۳ متر است. نزديك ترين شهرستان به رشت صومعه سرا است كه در فاصلهٔ ۲۶ كيلومتر ي آن قرار دارد. رشت از شمال به درياي خزر و مرداب انزلي، از غرب به رودخانه پسيخان , صومعه سرا و فومن , از جنوب به بخش سنگر و شهرستان رودبار و از شرق به كوچصفهان و آستانه اشرفيه محدود است.
سلسله جبال البرز در قسمت جنوبي شهررشت واقع شده و نزديك ترين قله بلند به شهر رشت (درفك) به ارتفاع ۳۵۰۰ متر است. نزديك ترين شهرستان به رشت صومعه سرا است كه در فاصلهٔ ۲۶ كيلومتر ي آن قرار دارد. رشت از جانب شمال به درياي خزر و مرداب انزلي، از غرب به رودخانه پسيخان , صومعه سرا و فومن , از جنوب به شهرستان سنگر و رودبار و از شرق به كوچصفهان و لاهيجان محدود است و فاصلهٔ آن تا تهران ۳۲۵ كيلومتر و تا بندر انزلي ۳۰ كيلومتر است. در واقع جلگه حاصلخيز شهرستان رشت توسط كرانههاي درياي خزر از سمت شمال، دلتاي سفيدرود (آستانه اشرفيه) از جهت شرق، ارتفاعات كوهپايهاي- جنگلي رودبار از قسمت جنوب و شاليزارهاي جلگه تولمات و فومنات از جهت غرب محدود ميگردد. تالاب انزلي در شمال غربي شهرستان رشت واقع شده است. قسمت وسيعي از اين شهرستان در ناحيه جلگهاي استان گيلان واقع شده و مساحت كمي از آن در ابتداي ارتفاعات و كوهپايههاي جنگلي قرار دارد. از مهمترين ارتفاعات محدوده مورد نظر ميتوان به سراوان، عزيزكيان، موشنگاه، امامزاده هاشم و غيره اشاره كرد.
از سده دوم اسلامي ناحيه ميان همدان، ري و اصفهان عَراق ناميده شد كه بعدها براي تمايز با عراق عرب آن را عراق عجم ناميدند. عَراق معرب اراك است. اراك نسبت به بسياري از شهرهاي ايران، شهر جواني محسوب ميشود. اين شهر در دوران قاجار بنيان گذاشته شده و كمي بيش از دو قرن قدمت دارد. نام شهر كه ابتدا قلعهاي نظامي در كنار روستاي كرهرود بود قلعه سلطانآباد، بعد سلطانآباد عراق و در سال ۱۳۱۶ خورشيدي به اراك تغيير نام داد. باني شهر اراك يوسفخان گرجي معروف به سپهدار بود كه شهر را در طول چند سال و با هزينه ۲۰۰٬۰۰۰ تومان ساخت. در شهر جديد تمامي تأسيسات شهري از قبيل قنات، حمام، آبانبار، مسجد، مدرسه، سقاخانه، بازار و ارگ حكومتي ساخته شد. با رونقگيري اقتصاد شهر و عبور راهآهن سراسري از شهر، مهاجرت به شهر افزايش يافت.
شهر اراك داراي زمستانهاي سرد و مرطوب و تابستانهاي گرم و خشك است و كوههاي اطراف شهر، تالاب ميقان و دشت فراهان بر آب و هواي آن تأثير ميگذارند. شهر در ميان پايكوههاي داخلي رشتهكوه زاگرس قرار دارد و از جمله شهرهاي امن از نظر لرزهخيزي است كه احتمال وقوع زلزله بالاي ۵ ريشتر در آن بسيار ضعيف است.
مردم شهر اراك عمدتاً مسلمان و پيرو مذهب شيعه هستند، اما اقليتي از مسيحي و بهائي نيز وجود دارند. زبان مردم، فارسي با لهجه اراكي است.
اراك يكي از شهرهاي صنعتي ايران است كه از لحاظ گوناگوني محصولات صنعتي، نخستين، از لحاظ وجود صنايع مادر، دومين و به طور كلي چهارمين قطب صنعتي كشور محسوب ميشود. اين شهر به واسطه وجود صنايع مادر، توليد ۸۰٪ تجهيزات انرژي كشور، وجود بزرگترين كارخانه توليد كننده آلومينيوم كشور و وجود بزرگترين معدن سديم سولفات كشور، بهعنوان پايتخت صنعتي ايران شناخته شدهاست و به همين دليل يكي از آلودهترين شهرهاي ايران است. طرح جامع كاهش آلودگي هواي اراك از جمله طرحهاي ملي است كه براي كاهش آلودگي شهر به تصويب رسيد، اما اجراي ضعيف آن بعد از چند سال باعث شد تا مردم اراك در سال ۱۳۹۲ خورشيدي به مدت ۱۸ هفته تجمعات اعتراضي نسبت به وضع موجود برپا كنند. ترافيك و گراني مسكن از جمله مشكلات ديگر اين شهر است.
از لحاظ گردشگري، قدمت بيشتر بناهاي تاريخي اراك به دوره قاجار بازميگردد. از مهمترين صنايع دستي شهر، قالي اراك است كه در گذشته اهميت و اعتبار فراواني داشته است و رقيب قالي كرمان بود.
نامگذاري
قسمتي از روزنامه وقايع اتفاقيه كه سندي براي نام قديم شهر اراك است.
از سده دوم اسلامي ناحيه ميان همدان، ري و اصفهان، عراق ناميده ميشد كه بعدها براي تمايز با عراق عرب آن را عراق عجم ناميدند. عَراق، معرب اراك است. تاريخ بنيان اراك به دو قرن پيش و به دوران قاجار باز ميگردد. در آن زمان شهر به نام قلعه سلطانآباد خوانده ميشد. علت نامگذاري اين بود كه شهر به دستور فتحعليشاه قاجار ساخته شد. نام شهر بعدها به سلطانآباد، سپس به سلطانآباد عراق و در سال ۱۳۱۶ خورشيدي به اراك مبدل گشت.سعيد نفيسي نظر ميدهد كه چون ميخواستند نام قديم را زنده كنند، نام شهر عراق را به اراك تبديل نمودند. هرتسفلد محقق آلماني شكل فارسي اراك را به معني سرزمين هموار ميداند.
براي واژه «اراك» معاني گوناگوني ذكر گرديدهاست كه تعدادي از آنها عبارتاند از: پايتخت، باغستان، نخلستان و شهرستان. بعضي افراد واژه «اراك» را برگرفته از ايراك كه معرب آن كلمه عراق است، دانستهاند، زيرا در دورههاي باستان به مركز فلات ايران، ايرانستان و ايرانك گفته ميشد و در دوره اسلامي و به ويژه از قرن يازدهم ميلادي جغرافينويسان مسلمان، منطقه يا سرزمين اراك را به صورت عربي شده آن، يعني عراق تبديل كردند. ولايت اراك منطقه وسيعي را شامل ميشد. در دوره رضاشاه نام قديمي را برگرداندند، امّا اين نام صرفاً به بخش سلطان آباد اطلاق شد. حدود ۷۰۰ سال ادبيات فارسي تحت تأثير تلفظ عربي بود كه در آن حروف پ، ژ، گ، ك، چ و… حذف و دگرگون ميشد.
تاريخچه
پيش از ساخت شهر در جاي كنوني و در پيرامون آن چند ده وجود داشت، در جنوب شهر ده قلعه و قلعهنو و در غرب شهر ده حصار بود كه براي ساخت شهر ويران شدند. در جاي كنوني شهر دهي بنام دستگرده بوده است كه از آثار آن قناتي باقيمانده كه به «قنات ده» شناخته شده است.
علت شكلگيري شهر
حدود جبال در خلافت عباسي، منطقهاي كه اكنون اراك در آن جاي دارد
شهر اراك را تا پيش از سال ۱۳۱۷ خورشيدي، عَراق و پيش از آن سلطانآباد ميگفتند. باني شهر يوسفخان گرجي (معروف به سپهدار عراق) بود. بر پايه روايتها، پيش از ساخت شهر، در محل آن هشت يا ده قلعه به نامهاي خان باباخان، حصار، دهكهنه، مرادآباد، آقاسميع، سليم، نو و قادر وجود داشت و مردمان قلعهها هميشه در حال درگيري با يكديگر بودند، يوسفخان از درگيريهاي قلعهها شرح حالي به فتحعليشاه قاجار نوشت. وي دستور ويرانكردن قلعهها و ساخت شهري جديد را از شاه دريافت كرد.
در آن زمان در اين ناحيه دو طايفه نيرومند ساكن بودند، خانهاي فراهان كه در بخش فراهان كنوني ساكن بودند و خانهاي كَزّاز كه در بخش زاليان كنوني ساكن بودند. هر دو طايفه پس از آگاه شدن از تصميم احداث شهر تازه (قلعه نظامي)، كوشش نمودند حكومت مركزي را قانع كنند كه شهر را در منطقه مسكوني آنها بنا نهد كه هركدام به دلايلي كامياب نشدند. سرانجام يوسفخان گرجي تصميم ميگيرد كه شهر را در محل كنوني كه واپسين نقطه قلمرو فراهان و نخستين نقطه قلمرو كزاز بود بنا نهد تا از بروز اختلاف و درگيري جلوگيري شود.
يوسفخان كه شهرهاي گرجستان و قفقاز را ديده بود، كوشش كرد شهري مرتب و منظم بنا كند كه همگي كوچهها در فواصل معين يكديگر را قطع كنند و پهناي همه آنها ۶ ذرع محاسبه شده بود. همچنين بازار شهر در ميانه آن گماشته شد كه براي عموم مردم دردسترس قرار گيرد.
تقسيمات كشوري
در دوران قاجار شهر اراك، پس از ساخت به عنوان حكومتنشين ولايت عراق برگزيده شد. در دوره پهلوي، بر پايه نخستين قانون تقسيمات كشوري و وظايف فرمانداران و بخشداران (مصوب ۱۶ آبان ۱۳۱۶ خورشيدي)، اراك يكي از ۱۳ شهرستان استان شمال بود. سپس بر پايه دومين قانون تقسيمات كشوري و وظايف فرمانداران و بخشداران (مصوب ۳ بهمن ۱۳۱۶ خورشيدي)، اراك در كنار زنجان جزء استان يكم قرار گرفت. اراك در ۱۹۶۳ ميلادي از استان يكم جدا شد. در سال ۱۳۲۶ خورشيدي همزمان با تشكيل استان مركزي (به مركزيت تهران)، شهر اراك نيز يكي از شهرهاي اين استان شد و در سال ۱۳۶۵ خورشيدي، مركز استان مركزي از تهران به اراك منتقل گرديد. يك سال پس از آن استان تهران از استان مركزي جدا شد. از آن زمان تا كنون شهر اراك به عنوان مركز استان مركزي در تقسيمات كشوري شناخته ميشود.
شهر اراك يكي از كلانشهرهاي رسمي كشور است كه در سال ۱۳۹۲ خورشيدي به جمع كلانشهرهاي كشور پيوست.
موقعيت جغرافيايي
شهر اراك روي مدار ۳۴ درجه و ۵ دقيقه و ۳۰ ثانيه در نيمكره شمالي از خط استوا قرار گرفته است. همچنين اين شهر روي نصف النهار ۴۹ درجه و ۴۱ دقيقه و ۳۰ ثانيه طول شرقي از نصفالنهار گرينويچ قرار دارد.
نام قديم : آراتتا – سانگي بوتو
مساحت : ۵۵۴۸
پيش شماره : 0461
شهرستان خوي يكي از شهرستانهاي استان آذربايجان غربي است كه با وسعتي بالغ بر ۵۵۴۸ كيلومتر مربع در شمال غربيترين نقطهٔ ايران و آذربايجان و در مرز كشور تركيه واقع شدهاست و مركز اين شهرستان شهر خوي است كه با پهنه اي حدود 30 كيلومتر مربع در شمال استان آذربايجان غربي واقع شده است. خوي در دشتي وسيع و محصور در بين كوههاي سر به فلك كشيده واقع شده و به همين جهت نيز به «خوي چوخورو» مشهور گشتهاست.
اولين شهر استان آذربايجان غربي از نظر وسعت و دومين شهر اين استان از نظر جمعيت است.
جمعيت اين شهرستان طبق سرشماري سال ۱۳۹۰ برابر با ۳۵۴۳۰۹ نفر بودهاست كه از اين تعداد ۲۲۶۷۶۰ نفر آنان در نقاط شهري و ۱۲۷۵۴۹ نفر آنان در نقاط روستايي بودهاند و فاصله آن از تهران ۷۸۰ و از تبريز ۱۶۵ كيلومتر بوده و جاده ترانزيتي ايران- اروپا از ۳۰ كيلومتري آن عبور ميكند.
درباره تاريخچه اين شهرستان بايد گفت، هرچند كه يافتههاي باستانشناسي پيشينه سكونت انسان در دشت خوي را به ده هزار سال قبل ميرسانند، اما آثار مكتوبي كه در آنها نشانههايي از منطقه يافت شود مربوط به سنگ نوشتهها و گل نوشتههاي سومري، آشوري و اورارتويي است. به گمان بسياري پژوهشگران، منطقه «آراتتا»ي كتيبههاي سومري، همان منطقهاي است كه چندقرن بعد در كتيبههاي آشوري با نام «سانگي بوتو» (خوي، مرند و محال گونئي) از آن ياد شدهاست.
وجود آثار درخشان تمدن اورارتويي با قدمتي سه هزار ساله در جاي جاي اين سرزمين نشاني از كهنسالي آن دارد. در دوران اسلامي اين سرزمين هميشه با نام «خوي» شناخته شده و نقشي بسزا در روند حوادث تاريخي داشتهاست. نقش تأثيرگذار در جنگ سرنوشت ساز تركان سلجوقي با امپراتوري روم در ملازگرد، پايگاه مقاومتهاي سلطان شيردل جلال الدين خوارزمشاه در مقابل مغولان، ميدان جنگ مشهور چالدران مابين قزلباشان صفوي و امپراتوري عثماني، مركز سوق الجيشي شاهزاده عباس ميرزا در جنگهاي ايران وروس در دورة قاجار از جمله آنهاست.
مردم شهرستان خوي به تركي آذربايجاني تكلم ميكنند. مسلمان و شيعه مذهبند و اقليتي نيز سني مذهب ميباشند.
تقسيمات كشوري اين شهرستان، بنابرآنچه در نتايج آمارگيري سرشماري سال ۱۳۸۵ كل كشور آمدهاست، بر حسب بخش، شهر، دهستان و روستا به شرح زير است:
بخشهاي شهرستان خوي شامل، بخش مركزي، بخش صفائيه (مركز بخش زرآباد)، بخش ايواوغلي (مركز بخش ايواوغلي) و بخش قطور (مركز بخش قطور) ميباشد.
شهر خوي، شهر فيرورق، شهر ديزج ديز، شهر ايواوغلي، شهر زرآباد و شهر قطور نيز شهرهاي شهرستان خوي را تشكيل ميدهند.
بلندترين كوه آن كوه اورين (در زبان تركي به معني بزرگ و با عظمت) با ارتفاعي بيش از ۳۶۵۰ متر چون مادري سپيد قبا شهر را در آغوش كشيده و با رودخانهها و چشمههاي جوشانش آب حيات را در رگهاي او به جريان انداختهاست و «قوتور»، «آغچاي» و «قودوقبوغان» از مهمترين رودخانههاي آن هستند. آب و هواي آن كوهستاني است و هر ساله زمستانهايي سخت سرد و برفي، بهاراني عطرناك، تابستانهايي ملايم و گاه معطوف به گرمي و پاييزهايي رنگارنگ و هزار رنگ چهرهاي چهار فصل به منطقه ميبخشند.
آداب و رسوم خوي تلفيقي از آيينهاي پيش از اسلام و اسلامي است. عاشيقها (و يا همان اوزانهاي قديمي) نماد فرهنگ اصيل منطقه، هنوز نيز در زندگي مردم حضوري چشمگير دارند و هرچند كه بسياري آداب و رسوم ملي در اثر زندگي نوينشده امروزي به ورطه فراموشي سپرده شدهاند ولي باز گاه گاهي در گوشه و كنار خصوصا در روستاها ديده ميشوند. كوسا، ساياچي، آيين برداشت گندم (تاخيل)، عروسيهاي پر دبدبه و مفصل، نامگذاري فرزندان، ختنه پسران (سنت)، طلب باران، روز قوچ رسم ننه تپه، رسم خضر نبي (خيدير نبي) و… نمونههايي از اين آيينهاي در حال فراموشي هستند.
درباره جاذبههاي طبيعي شهرستان خوي نيز بايد گفت، بارش متوسط ساليانه ۴۰۰-۳۰۰ ميليمتري و وجود كوهستانهاي برف گير در چهار طرف شهر مناظر طبيعي زيبا و بكري را در دل اين منطقه از كشور به وجود آوردهاست. خصوصا اواخر بهار و اوايل تابستان بهترين روزهاي گردش و انتفاع از اين موهبات الهي هستند كه تفرجگاه پئره، جهنم دره خوي، قولو درهسي،آليشيق، ييلاق حاجي بيگ (حاجي بيگ يايلاغي)، قره دره، ماميشخان، قريس، دامنههاي كوه اورين و دهها چشمه جوشان از دل زمين تنها تعدادي از مكانهاي طبيعي و ديدني اين شهرستان هستند.
از جمله آثار تاريخي شهرستان خوي، برج شمس تبريزي ، پل خاتون، بازار سرپوشيده، خانه كبيريها، مساجد قديمي مطلبخان، ملاحسن، شاه، حاجي بابا و خان – دوره قاجاري، كليساهاي سورپ سركيس و ماهلازان، امامزاده سيد بهلول و… ميباشند كه بخشي از تاريخ ارزشمند اين شهرستان را به تصوير كشيده اند.
از محصولات جالب توجه اين شهرستان عسل و تخمهٔ گل آفتابگردان ميباشد كه شهرستان خوي از نظر توليد و كيفيت عسل رتبه نخست را در كشور به خود اختصاص دادهاست. در اين شهرستان ۱۹۳ هزار كندوي مدرن و بومي وجود دارد كه در حدود ۶ هزار تن عسل، معادل ۶۵ درصد عسل توليدي ۱۳۸۷ در استان آذربايجان غربي و ۲۰ درصد عسل توليدي كشور را شامل ميشود.
همچنين بسياري از مزارع شهرستان خوي مزرعه گل آفتابگردان است و تخمهٔ گل آفتابگردان شهرستان خوي داراي كيفيت بالايي بوده و اين شهرستان يكي از مهمترين توليد كنندگان تخمهٔ گل آفتابگردان در سراسر كشور به شمار ميآيد كه در ضمن طرح فرودگاه اين شهرستان از نماي بالا به شكل گل آفتابگردان طراحي شدهاست.
خوي بعلت همسايگي با دو كشور خارجي در گذشته داراي اهميت نظامي و سياسي بوده است. صرف نظر از وضع ظاهري شهر كه حاكي از تجاري بودن آن است. طبق مدارك موجود خوي از زمانهاي قديم اهميت بسياري داشته است. پيش از اسلام ، شعبه اي از بزرگ راه معروف ابريشم كه شرق و غرب را به هم متصل مينموده از خوي عبور ميكرده است. درصدر اسلام طبق نوشته اصطخري و نقشه موجود در كتاب المسالك و الممالك ، بزرگراهي كه عربستان را به ماوراي خزر و ارس و اردبيل و مركز آذربايجان وصل ميكرده از خوي ميگذشته است.
لازم به ذكر است، شهرستان خوي با وجود قرار گرفتن در مسير جاده ابريشم تنها راه مرزي نزديك به كشور تركيه است. خوي تنها شهريست كه مسافت آن با شهر وان در كشور تركيه از طريق بازارچه رازي حدود يك ساعت است و همچنين فرودگاه خوي در مهر سال ۸۳ به بهرهبرداري رسيده است كه هم اكنون به عنوان يك دروازه مهم توسعه شمال استان بعنوان يكي از زيباترين فرودگاههاي كشور ايفاي نقش مينمايد.