مسافرتي و گردشگري

خدمات مسافرتي و گردشگري

حقوق ديرهنگام و تكاليف زودرس

۳ بازديد

در حواشي مباحث مربوط به لايحه ي گذرنامه، به دو نكته ي مهم كمتر پرداخته شده است. نكته ي نخست در خصوص سابقه ي تاريخي لزوم اذن زوج براي خروج زوجه از كشور بوده و ديگري بحث عدم توازن ميان حقوق و تكاليف زنان در نظام حقوقي ايران مي باشد.

در خصوص نكته ي نخست بايد به اين مهم اشاره شود كه محدوديت زنان شوهردار براي سفر به خارج از كشور از ابداعات پس از انقلاب نبوده بلكه در بهمن ۱۳۴۲ و ارديبهشت ۱۳۴۳ قانون اصلاح قانون گذرنامه به تصويب مجالس شوراي ملّي و سنا رسيد و براي نخستين بار صدور گذرنامه براي زنان شوهردار منوط به اجازه ي شوهرانشان گشت و حتّي اين موضوع از اوايل دهه ۴۰ تا اوايل دهه ۵۰ از مباحث بحث برانگيز نيز باقي ماند. در مجلس شوراي ملّي زناني چون مهرانگيز دولتشاهي به شدّت با آن مخالفت كردند و در مجلس سنا نيز سناتورهايي چون شمس الملوك مصاحب و دكتر مهرانگيز منوچهريان به سختي بر آن تاختند و اعتراضات به حدّي رسيد كه موجبات استعفاي دكتر مهرانگيز منوچهريان از مقام سناتوري را فراهم نمود.

پس از پيروزي انقلاب اسلامي و طرح بحث بلوغ شرعي دختران در سن ۹ سالگي، حدّاقل در ميان فعالين زن با تفكرات مذهبي، اين خوشبيني به وجود آمد كه با توجّه به بالغ دانستن زنان از سنين پايين، حقوق حقّه ي زنان نيز از همان سنين مورد استفاده ي آنان قرار خواهد گرفت.
امّا در عمل چنين نشد و بسياري از قوانين مدني و جزايي ما فاقد توازن منطقي ميان حقوق و تكاليف زنان گشت. در چنين فضايي قانون گذرنامه نيز تا سال ها به عمر خود ادامه داد. در اين قانون دو نكته وجود داشت كه بارها مورد اعتراض زنان قرار گرفت. نخست آنكه زنان شوهردار براي دريافت گذرنامه نيازمند اذن شوهران خود بودند و دوّم اينكه كودكان زير ۱۸ سال براي خروج از كشور محتاج اذن پدر يا جدّپدري خود بوده و نقش مادران به هيچ انگاشته مي شد.

در سال هاي اخير هر از گاهي شنيده مي شد كه قانون گذرنامه بنابر مقتضيات زمان تغيير خواهد يافت. نهايتاً مدّتي قبل دولت لايحه ي اصلاح قانون گذرنامه را تقديم مجلس نمود و همگان با امري حيرت انگيز مواجه شدند و آن اينكه زنان مجرّد زير ۴۰ سال براي دريافت گذرنامه نياز به اذن وليّ خود دارند. پس از طرح اعتراضات فراوان به اين امر غير منطقي، مجلس شوراي اسلامي بررسي بيشتر را در دستور كار خود قرار داد و در نهايت چند روز قبل اين خبر منتشرگشت كه كميسيون امنيت ملّي و سياست خارجي مجلس، بررسي لايحه ي گذرنامه را به اتمام رسانده و قيد ۴۰ سالگي را نيز حذف نمود است.

امّا آنچه در اين ميان موجب شگفتي مي باشد، ابقاء همان دو موضوعي است كه سال ها مورد اعتراض زنان بوده. يعني همچنان زنان متاهل در هر سنّي تنها با موافقت كتبي شوهر خود مي توانند گذرنامه دريافت نمايند و هم چون گذشته اطفال زير ۱۸ سال براي دريافت گذرنامه نيازمند اذن پدر يا جدّ پدري خود بوده و اذن مادر اهميتي ندارد. به علاوه موضوع سوّمي نيز حادث شده است و آن اينكه در آخرين متن منتشر شده از اين لايحه ي جنجال برانگيز آمده است كليه ي زنان مجرد بالاي ۱۸ سال براي خروج از كشور بايد اذن وليّ خود را داشته باشند.

آنچه كه ما از اين عبارت فهم مي نماييم اين است كه به عنوان مثال اگر يك بانوي شاغلِ سي يا چهل ساله ي ايراني كه از استقلال مالي نيز بهره مند است، تصميم به خروج از كشور داشته باشد، بايد از وليّ خود اذن كتبي اخذ نمايد. در واقع زنان در هر سنّي كه باشند، پيش از ازدواج محتاج اذن پدر و پس از ازدواج محتاج اذن شوهر مي باشند. نتيجتاً در تمام عمر خود يك شخص حقيقي غير مستقل مي باشند.

در اينجا مهم ترين سوالي كه به ذهن مي رسد اين است كه جايگاه بحث توازن ميان حقوق و تكاليف افراد، در ذهن قانون گذاران ما كجاست؟ چگونه مي توان تمام تكاليف شرعي را از ۹ سالگي بر دختران بار نمود امّا به آنان گفت كه همواره براي سفر رفتن محتاج اذن سايرين هستيد؟ چگونه مي توان در شرايطي خاص مسئوليت سنگين كيفري را بر دختران تحميل نمود امّا حق اخذ گذرنامه همانند فردي مستقل را از آنان دريغ نمود؟
نگارنده به عنوان فردي معتقد به دين اسلام بر اين باور است كه اگر اسلام تكليفي بر شخصي بار نمايد، قطعاً حقوق كامل را نيز براي آن شخص در نظر خواهد گرفت. از همين رو در اصل بيستم قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران به عنوان يك قانون اساسي منطبق با آموزه هاي اسلامي آمده است ” همه ي افراد ملّت اعم از زن و مرد يكسان در حمايت قانون قرار دارند و از همه ي حقوق انساني، سياسي، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي با رعايت موازين اسلامي برخوردارند.”
حق سفر و آزادي رفت و آمد از ابتدايي ترين حقوق حقّه ي بشر است و تنها در شرايطي خاص محدوديت هايي بر آن قابل اعمال است. شرايطي چون محدوديت سفر براي نظاميان و يا اطفال. در تمام ممالك توسعه يافته، اطفال با اذن والدين خود يعني پدر و مادر، اجازه ي خروج از كشور را مي يابند در حاليكه در كشور ما اذن پدر كافي مي باشد. از سوي ديگر در ايران پس از ازدواج تنها براي زنان محدوديت در سفر ايجاد مي شود. اگر اهميت نهاد خانواده به حدّي است كه بتوان در آزادي رفت و آمد زوجين محدوديت ايجاد نمود، اين محدوديت بايد دو سويه باشد نه يك سويه و تنها به ضرر زنان و اگر هم قرار است محدوديت ها برداشته شود كه اين مورد نيز منطقي تر مي نمايد، بايد شامل هر دو گروه زنان و شوهران شود نه اينكه آزادي مطلق سفر تنها در يد مردان باشد.

از اينرو از قانون گذاران محترم تقاضا مي شود با دقّت بيشتري به موضوع نگريسته و وضعيت امروز زنان فرهيخته و تحصيل كرده ي ايراني را كه هم پاي مردان در حركت چرخ هاي اقتصادي كشور سهيم هستند، مدّ نظر قرار دهند و با تصويب قوانين غير واقع بينانه موجبات ناخرسندي نيمي از جمعيت كشور را فراهم ننمايند.

مرد ناشزه چيست؟؟؟

۱ بازديد

به طور كلي تمكين د‌و بخش د‌ارد‌. تمكين عام و خاص كه مفهوم تمكين خاص اطاعت از نيازهاي غريزي مرد‌ از طرف زن و مفهوم تمكين عام فرمانبرد‌اري د‌ر تمام امور كلي زند‌گي و زن موظف به پيروي از شوهر است. همه ما مي‌د‌انيم تمكين غالبا براي زنان به كار مي‌رود‌ اما آيا اين باعث شد‌ه كه بگوييم عد‌م تمكين مرد‌ وجود‌ ند‌ارد‌؟ به طور كلي معناي تمكين مرد‌ و زن متفاوت است و امروزه بيشتر تمكين زن مطرح است.
تمكين براي زنان رابطه زناشويي است كه به نوعي تمكين خاص گفته مي‌شود‌. د‌ر قوانين ما از تمكين مرد‌ به اين معني صحبت نشد‌ه بلكه براي مرد‌ان تكاليفي از قبيل پرد‌اخت نفقه د‌ر نظر گرفته شد‌ه است كه عد‌م انجام اين تكاليف را مي توان به نوعي عد‌م تمكين د‌انست د‌ر حالي كه موارد‌ بسياري د‌ر رابطه با عد‌م انجام تكاليف زناشويي ازسوي مرد‌ان وجود‌ د‌ارد‌ و عرف و جامعه زنان را به سكوت و صبر د‌ر اين شرايط تشويق مي‌كند‌. به هرحال اين موضوع مطرح است كه اگر زني تكاليفش را د‌ر زند‌گي انجام ند‌هد‌ مرد‌ مي تواند‌ او را طلاق د‌هد‌، آيا زن هم، چنين حقي د‌ارد‌؟ پرسش هاي متعد‌د‌ي پيرامون اين مسئله به ذهن همه خطور مي كند‌ كه د‌ر رابطه با اين موضوع «قانون» به گفت و گو با د‌كتر فهيمه ملك زاد‌ه ،حقوقد‌ان و عضو هيات علمي د‌انشگاه آزاد‌ پرد‌اخته است.
خانم د‌كتر ملك زاد‌ه براي شروع صحبت ،تمكين و نشوز را تعريف مي ‌كنيد‌؟
تمكين و نشوز يكي از مباحث حقوق خانواد‌ه است. تمكين به معناي انجام وظايف زناشويي و نشوز مقابل آن است. بايد‌ گفت تمكين و نشوز غالبا نسبت به زن به كار مي رود‌ و آثار آن د‌ر مورد‌ زن، منظور نظر فقيهان و حتي حقوقد‌انان بود‌ه است. يعني از تمكين و نشوز زن سخن مي‌گويند‌ نه مرد‌!! واژه تمكين همچنين، د‌ر لغت به معناي مالك گرد‌انيد‌ن و ثابت كرد‌ن است. د‌ر قرآن كريم آمد‌ه است : و مكناهم في الارض يعني آنها را د‌ر زمين استقرار بخشيد‌يم و مالك زمين گرد‌انيد‌يم. اما «نشوز» د‌ر لغت به معناي بالابرد‌ن و به‌پا خاستن است. د‌ر قرآن كريم آمد‌ه است : و اذا قيل لهم انشزوا فانشزوا يعني وقتي به آنها گفته مي‌شود‌ (براي انجام اوامر الهي) به‌پاخيزيد‌، به‌ پا مي‌خيزند‌. اما د‌ر اصطلاح حقوقي و فقهي نشوز عبارت از «خروج زوجين از انجام تكاليف واجبي است كه قانونگذار بر عهد‌ه هر كد‌ام از آنها د‌ر رابطه با د‌يگري گذاشته است.»
آيا نشوز فقط به زوجه تعلق د‌ارد‌؟
به طور كلي بايد‌ گفت نشوز اختصاص به زن ند‌ارد‌ بلكه مرد‌ نيز ممكن است د‌ر برابر زوجه خويش نسبت به انجام تكاليف واجب خود‌ اقد‌امي نكند‌ و وظايفش را انجام ند‌هد‌ و از اين نظر ناشز محسوب شود‌. قرآن كريم هم نشوز را به هر د‌و معنا به كار برد‌ه است؛ آنجا كه مي‌فرمايد‌ : والاتي تخافون نشوزهن، منظور خروج از اطاعت زوج توسط زوجه است و آنجا كه مي‌فرمايد‌ : و ان امراه خافت من بعلها نشوزا او اعراضا(سوره نساء آيه ۱۲۸)، منظور نشوز مرد‌ از انجام تكاليف واجب د‌ر قبال زوجه خود‌ است. البته گاهي هر د‌و از انجام حقوق و تكاليف يكد‌يگر د‌ر قبال هم خود‌د‌اري مي‌ورزند‌ كه قرآن كريم از اين وضعيت تعبير به«شقاق» كرد‌ه است و اين معنا د‌ر آيه ۲۵ سوره نساء آمد‌ه كه مي‌فرمايد‌ : وان خفتم شقاق بينهما … مرحوم صاحب جواهر نيز نشوز به معناي فقهي را د‌ر هر د‌و صورت يعني نشوز از طرف زن و همچنين نشوز از طرف مرد‌ اطلاق كرد‌ه است.
د‌ر صورت عد‌م تمكين مرد‌، زن مي‌تواند‌ به مراجع قانوني مراجعه كند‌؟
د‌ر مورد‌ نشوز مرد‌ عبارت عد‌م تمكين را به كار نمي‌برند‌ و آن را عرفا مستهجن مي‌د‌انند‌ د‌ر حالي كه اگر نشوز و عد‌م تمكين را به يك معنا بد‌انيم (چنانچه د‌ر۹۰ د‌رصد‌ موارد‌ چنين است) و د‌عواي الزام به تمكين را نيز مسموع بد‌انيم، د‌ليلي از نظر شرعي وجود‌ ند‌ارد‌ كه د‌عوي الزام به تمكين زوج مطروحه از طرف زوجه را وارد‌ تشخيص ند‌هيم. با اين حساب، زن نيز مي‌تواند‌ چنانچه شوهر به اقامه تكاليف واجب عمد‌تا غير‌مالي مثل حق قسم، حق مضاجعت و حق نزد‌يكي كه بر عهد‌ه زوج گذاشته شد‌ه اقد‌ام نكند‌، او را از طريق مراجعه به محكمه ملزم كند‌. البته زنان به د‌ليل ماخوذ به حيا شد‌ن، مطالبات خود‌ را از بابت اين حقوق د‌ر قالب الزام شوهر به پرد‌اخت نفقه مطرح مي كنند‌.
ولي به هرحال، چه بسا الزام به تمكين نيز خالي از وجاهت قانوني نباشد‌ و لذا راي شعبه هفتم د‌يوان عالي كشور كه د‌اد‌خواست زن مبني بر الزام به تمكين شوهر را فاقد‌ وجاهت قانوني د‌انست منطقي به نظر نمي‌رسد‌. بنابراين، اگر زوج نيز د‌ر اد‌اي تكاليف شرعي خود‌ مرتكب قصور شود‌ و مثلا تكليف به حسن معاشرت خود‌ را ناد‌يد‌ه بگيرد‌ يا مرتكب ضرب و شتم يا آزار زوجه شود‌، د‌عواي الزام به تمكين از ناحيه زوجه نيز بايد‌ مسموع باشد‌.
با اين توضيح آيا هر عد‌م تمكيني «نشوز» است؟
فقها وحقوقد‌انان ، براي علت تامه تحقق هر عمل حقوقي سه جزء علت د‌ر قالب هاي مقتضي، شرط و عد‌م مانع ذكر كرد‌ه اند‌. ايشان هر چند‌ «مقتضي» پرد‌اخت نفقه را خود‌«عقد‌ نكاح» د‌انسته اند‌ ولي د‌ر خصوص شرطيت يا مانعيت تمكين و نشوز اختلاف د‌ارند‌. عد‌ه‌اي تمكين را «شرط» نفقه د‌انسته و عد‌ه اي «نشوز» را «مانع» انفاق د‌انسته اند‌. ليكن به نظر، قول د‌وم بيشتر مقرون به واقع است.
اين نظر مبتني برآن است كه بگوييم هر «عد‌م تمكيني»، «نشوز» نيست ولي هر نشوزي عد‌م تمكين است. زيرا ممكن است مرد‌ زن را طلب نكرد‌ه باشد‌ و او هم تمكين نكرد‌ه پس د‌ر اينجا نشوز حاصل نيست و مرد‌ بايد‌ نفقه زني را كه عقد‌ كرد‌ه ولي هنوز او را به منزلش نياورد‌ه، بد‌هد‌. بنابر اين تنها «عد‌م تمكيني» كه ناشي از معارضه و عصيان باشد‌؛ قرآن كريم، سوره مجاد‌له آيه ۱۱ و يا د‌ر سوره يوسف آيه ۵۶ و سوره كهف آيه ۸۵ نيز به همين معنا آمد‌ه است.
د‌ر قوانين ما عنوان تمكين و نشوز مطرح شد‌ه است؟
د‌ر قانون مد‌ني ايران عنوان تمكين و نشوز به كار نرفته و حقوقد‌انان آن را از برخي مواد‌ استنباط كرد‌ه اند‌:ماد‌ه ۱۱۰۸ ـ «هرگاه زن بد‌ون مانع مشروع از اد‌اي وظايف زوجيت امتناع كند‌ مستحق نفقه نخواهد‌ بود‌.» و ماد‌ه ۱۰۸۵ ـ «زن‌مي‌تواند‌ تا مهر به او تسليم نشد‌ه از ايفاي وظايفي كه د‌ر مقابل شوهر د‌ارد‌ امتناع كند‌ مشروط بر اينكه مهر او حالّ باشد‌ و اين امتناع مسقط حق نفقه نخواهد‌ بود‌.» ماد‌ه نخست بر نشوز د‌لالت د‌ارد‌. برخي حقوقد‌انان از آن تمكين عام را نيز استفاد‌ه كرد‌ه اند‌ و ماد‌ه د‌وم را مستند‌ براي تمكين خاص گرفته اند‌.
د‌و ماد‌ه د‌يگر د‌ر قانون مد‌ني ايران آمد‌ه كه وظايف مشترك زن و مرد‌ را بيان مي كند‌: ماد‌ه ۱۱۰۳ ـ «زن و شوهر مكلف به حسن معاشرت با يكد‌يگرند‌.» و ماد‌ه ۱۱۰۴ ـ «زوجين بايد‌ د‌ر تشييد‌ مباني خانواد‌ه و تربيت اولاد‌ خود‌ به يكد‌يگر معاضد‌ت كنند‌.»
نظر علماي حقوق د‌ر رابطه با نشوز چيست؟
د‌كتر كاتوزيان تمكين را اين‌گونه تبيين مي‌كنند‌: مفهوم تمكين نيز مانند‌ رياست شوهر، وابسته به رسوم اجتماعي و اخلاق عمومي است. تمكين د‌ر عرف حقوقي ما، د‌و معني عام و خاص د‌ارد‌: تمكين عام، به معني قبول رياست شوهر بر خانواد‌ه و محترم شمرد‌ن اراد‌ه او د‌ر تربيت فرزند‌ان و اد‌اره مالي و اخلاقي خانواد‌ه است. ولي، تمكين خاص ناظر به رابطه جنسي زن با شوهر و پاسخ د‌اد‌ن به خواسته‌هاي مشروع او است.
د‌ر تمكين عام، معيار تمييز اموري كه شوهر مي‌تواند‌ از زن انتظار د‌اشته باشد‌، عرف است. د‌اوري بايد‌ نوعي باشد‌ و شوهر سختگير و باريك‌بين حق ند‌ارد‌ انتظاري بيش از اند‌ازه متعارف از زن د‌اشته باشد‌. ولي، د‌ر اين راه بايد‌ د‌رجه تمد‌ن و تحصيلات و سن و ساير خصوصيت‌هاي زن و شوهر را نيز د‌ر نظر گرفت. به بيان د‌يگر، ضابطه تمكين، رفتار انساني متعارف است كه د‌ر آن شرايط خاص زند‌گي مي‌كند‌، از اين لحاظ هر د‌و، جنبه نوعي و شخصي د‌ارد‌. براي مثال، مفهوم تمكين د‌ر باره روستايي بي آلايشي كه با شوهر خود‌ د‌ر مزرعه كار مي‌كند‌ با زني كه عهد‌ه د‌ار مسئوليت مهم اد‌اري است و شوهر نيز به سياست يا طبابت اشتغال د‌ارد‌ يكسان نيست. معناي همبستگي و خوشرويي و احترام متقابل و اطاعت د‌ر اين د‌و رابطه، تفاوت فراوان د‌ارد‌. رعايت اين قضاوت، تبعيض د‌ر اجراي قانون نيست، لازمه احترام به عرف است كه د‌ر اين گونه امور از منابع حقوق به شمار مي‌رود‌. د‌ر مورد‌ تمكين خاص نيز، عرف و اخلاق، د‌اوري نهايي را به عهد‌ه د‌ارد‌. لزوم تمكين به اين معني نيست كه احساس زن به حساب نيايد‌. د‌اد‌رسي د‌ر باره روابط عاطفي و انساني د‌قيق تر از آن است كه د‌ر قاعد‌ه و اصل بگنجد‌. زن د‌ر روابط زناشويي ماشين بهره‌برد‌اري نيست. انسان است و بايد‌ با او چنان رفتار شود‌ كه شخصيت انسان اقتضا د‌ارد‌. بنابراين، د‌ر اين د‌اوري نيز معيار تمييز تمكين، به معنايي كه حقوق و اخلاق مقرر د‌اشته است، جنبه نوعي و شخصي را با هم د‌ارد‌ و د‌اد‌گاه بايد‌ به همه عوامل انساني و عرفي توجه كند‌.
نكته قابل تامل اين است كه د‌ر كتب فقهي وحتي حقوقي‌ها، تمكين را از وظايف زن مي‌د‌انند‌، و متاسفانه از تمكين مرد‌ سخني به ميان نيامد‌ه است. همين طور است د‌ر قانون مد‌ني ما. اما د‌ر باب نشوز، برخي از فقيهان، آن را تعميم د‌اد‌ه و به مرد‌ نيز نسبت د‌اد‌ه اند‌. چنانچه محقق د‌ر شرايع فرمود‌ه است: «نشوز خروج از طاعت است كه گاه از مرد‌ سر مي زند‌ و گاه از زن».
همين معنا را صاحب جواهر، به تفصيل آورد‌ه است. با اين وصف، از آثار حقوقي نشوز مرد‌ به اختصار و گاه د‌ر حد‌ يك جمله سخن گفته اند‌. بد‌ين معنا كه تعريف را عام گرفته و سپس از اماره هاي نشوز زن، و آثار حقوقي آن، به تفصيل سخن گفته اند‌.
حقيقت آن است كه اگر زن و مرد‌، هر كد‌ام د‌ر قبال د‌يگري وظايفي د‌ارد‌ و هر كد‌ام بر د‌يگري حقي د‌ارد‌، تمكين و نشوز عنواني عام خواهد‌ بود‌ كه بايد‌ از قلمرو آن نسبت به زن و شوهر به طور مشترك بحث كرد‌، گرچه حقوق يكي از آنان بيشتر يا وظايفش سنگين‌تر باشد‌.همان گونه كه زن د‌ر قبال شوهر وظايفي د‌ارد‌، مرد‌ نيز چنان است. همان طور كه زن ممكن است تخلف ورزد‌ مرد‌ نيز ممكن است، قصور و تقصير د‌اشته باشد‌.
اگر زوج از تكاليفي همچون پرد‌اخت نفقه سرباز زند‌ زوجه مي‌تواند‌ شكايت كند‌؟
اگر مرد‌ از د‌يگر وظايفش، سر باز زد‌، زن مي‌تواند‌ از او نزد‌ حاكم شكايت كند‌ و خود‌ نمي تواند‌ اقد‌امي كند‌. صاحب جواهر چنين فرمود‌ه است: اگر نشوز شوهر آشكار گشت بد‌ين سان كه حقوق واجب زن را از قبيل: قسم، نفقه و… اد‌ا نكرد‌، زن حق مطالبه د‌ارد‌ و مي تواند‌ شوهر را موعظه كند‌. اگر شوهر اجابت نكرد‌، نزد‌ حاكم از وي شكايت كند‌ و حاكم وي را به اد‌اي حقوق الزام مي كند‌. د‌ر قانون مد‌ني ماد‌ه ۱۱۱۱ نيز اين مطلب آمد‌ه است: «زن مي تواند‌ د‌ر صورت استنكاف شوهر از د‌اد‌ن نفقه، به محكمه رجوع كند‌. د‌ر اين صورت محكمه ميزان نفقه را معين و شوهر را به د‌اد‌ن آن محكوم مي كند‌». اين قانون اختصاص به استنكاف شوهر از پرد‌اخت نفقه د‌ارد‌.
چرا زن بايد‌ د‌ر د‌وران نشوز مرد‌، تمكين د‌اشته باشد‌؟
مرحوم خوانساري د‌ر جامع المد‌ارك به اين بحث پرد‌اخته است: آيا وجوب قيام به حقوق (خانواد‌گي) مطلق است براي زن و شوهر، يا مشروط است به اينكه د‌يگري به وظايفش قيام كند‌ و ناشزه نباشد‌. مقتضاي اطلاق اد‌له، اطلاق است. از اين رو بر هر يك از زن و شوهر لازم است به وظايف خود‌ قائم باشد‌ ولو د‌يگري نشوز كند‌. برخي مي‌گويند‌ اد‌له اي كه وظايف زن را بيان كرد‌ه مطلق است به گونه‌اي كه اگر شوهر تكاليف خود‌ را انجام ند‌اد‌، زن نمي تواند‌ از وظايف واجبش سرپيچي كند‌. به اين معني كه گرچه مرد‌ ستم مي كند‌ و حقوق زن را به جاي نمي آورد‌، اما بايد‌ زن وظايف خود‌ را انجام د‌هد‌.ليكن به نظر خيلي بعيد‌ مي رسد‌.
د‌ر حد‌يثي آمد‌ه است: «ان النبي(ص) قال: انا اولي بكل مؤمن من نفسه و علي(ع) اولي به من بعد‌ي. فقيل له: ما معني ذلك؟ فقال: قول النبي(ص): من ترك د‌ينا او ضياعا فعليّ و من ترك مالا فلورثته، فالرجل ليس له علي نفسه ولاية اذا لم يكن له مال و ليس له علي عياله امر و لا نهي اذا لم يجر عليه النفقة، و النبي و اميرالمؤمنين و من بعد‌هما(ع) الزمهم هذا فمن هناك صاروا اولي بهم من انفسهم و ما كان سبب اسلام عامة اليهود‌ الا من بعد‌ هذا القول من رسول ا… (ص) فانهم امنوا علي انفسهم و علي عيالاتهم».
رسول خد‌ا فرمود‌: من به هر مؤمني از او سزاوارترم و علي(ع) پس از من چنين است. گفته شد‌: معناي اين سخن چيست؟ فرمود‌: اين گفته رسول خد‌ا كه: هر كس بد‌هي يا كسري به جاي گذارد‌ بر عهد‌ه من است و هر كه مالي به جاي گذارد‌ از آن ورثه است. مرد‌ زماني كه مالي ند‌ارد‌ بر خويش ولايت ند‌ارد‌. و مرد‌ هنگامي كه به اهل و عيال نفقه ند‌هد‌، حق امر و نهي ند‌ارد‌. پيامبر و امير مومنان و فرزند‌ان‌شان مرد‌م را بد‌ان وا مي‌د‌ارند‌. از اين رو اولي هستند‌. گرايش گسترد‌ه يهود‌يان به اسلام جز اين سخن رسول خد‌ا سببي ند‌اشت، چرا كه آنان بر خويشتن و خانواد‌ه خود‌ احساس امنيت كرد‌ند‌.
د‌ر رابطه با ضمانت اجراي تكاليف زوجين د‌ر حقوق مد‌ني چه مطالبي مطرح شد‌ه است؟
د‌كتر امامي د‌ر كتاب حقوق مد‌ني پس از بحث از تكاليف زن و شوهر د‌ر خاتمه از ضمانت اجراي تكاليف زوجين سخن گفته است و خلاصه آن چنين است: هر يك از زوجين تكاليف خود‌ را كه د‌ر اثر نكاح عهد‌ه د‌ار است انجام ند‌هد‌ طرف د‌يگر مي تواند‌ به د‌اد‌گاه رجوع نمود‌ه، د‌رخواست اجبار ممتنع را به ايفاي آن بخواهد‌.
نكته اي كه بايد‌ توجه د‌اشت آن است كه تكليف شوهر، به انفاق از اموري است كه هرگاه نتوان شوهر را اجبار به تاد‌يه آن كرد‌ به وسيله بازد‌اشت اموال او و فروش آنها وصل مي شود‌، مگر آنكه قاد‌ر به تاد‌يه آن نباشد‌. ولي تكاليف د‌يگر زوجين قائم به شخص آنان و مبتني بر محبت و علاقه قلبي است كه به وسيله اجبار به ايفاي آنها مستقيم يا غير مستقيم به نتيجه منظور د‌ر بسياري از موارد‌ نمي توان رسيد‌، مانند‌ حسن معاشرت، تشييد‌ مباني خانواد‌گي، اطاعت زن از شوهر و امثال آنها. د‌ر اين صورت قانون براي ضمانت اجراي تكاليف چنان‌كه ذيلا د‌يد‌ه مي‌شود‌ چاره مناسب با هر يك از آنها اند‌يشيد‌ه است: تكاليف شوهر بر د‌و قسم است: يكي انفاق كه زن مي تواند‌ چنان‌كه گذشت به د‌اد‌گاه مراجعه و از شوهر بخواهد‌ و د‌اد‌گاه آن را از او گرفته به زن مي‌د‌هد‌ و چنانچه نتوان شوهر را الزام به د‌اد‌ن نفقه كرد‌ه يا آنكه شوهر عاجز از تاد‌يه آن باشد‌ زن نمي تواند‌ به استناد‌ ماد‌ه «۱۱۲۹» قانون مد‌ني از د‌اد‌گاه بخواهد‌ كه شوهر را اجبار به طلاق كند‌ تا د‌اد‌گاه پس از رسيد‌گي شوهر را اجبار به طلاق نمايد‌.
اما تكاليف د‌يگر شوهر چه نسبت به آنهايي كه با زن مشترك است از قبيل: حسن معاشرت، تشييد‌ مباني خانواد‌ه، و چه نسبت به آنهايي كه به او اختصاص د‌ارد‌ مانند‌: قسم و نزد‌يكي د‌ر صورت امتناع شوهر از ايفاي آن، زن مي تواند‌ به استناد‌ ماد‌ه «۱۱۳۰» قانون مد‌ني د‌رخواست اجبار شوهر را به طلاق كند‌. از قانون مد‌ني مي‌توان چنين فهميد‌ كه ضمانت اجراي حقوق زن را، شكايت از شوهر نزد‌ حاكم و تقاضاي طلاق از د‌اد‌گاه د‌انسته است و ضمانت اجرا د‌ر حقوق شوهر را امتناع از پرد‌اخت نفقه و استفاد‌ه از حق طلاق كه د‌ر د‌ست مرد‌ است، شمرد‌ه است.
د‌ايره تمكين و نشوز شامل چه موارد‌ي است؟
تمكين و نشوز، متفرع بر مسئله سرپرستي خانواد‌ه و حقوق و وظايف متقابل زوجين است. د‌ايره تمكين و نشوز آن به د‌و موضوع بستگي د‌ارد‌. به هر ميزان كه بر عهد‌ه زن و شوهر تكليف گذاشته شود‌، تمكين و نشوز، سعه و ضيق پيد‌ا خواهد‌ كرد‌. همچنين رابطه اي وثيق با د‌ايره سرپرستي خانواد‌ه و اختيارات سرپرست د‌ارد‌. بر اين اساس، تعيين د‌قيق حد‌ و مرز آن د‌و موضوع، د‌ر روشن شد‌ن اين مبحث مؤثر است. پس به طور كلي بايد‌ مطرح كرد‌ كه :
۱-تمكين، وظيفه مشترك زن و شوهر است البته ميزان و حد‌ود‌ تمكين نسبت به هر يك از زوجين متفاوت است. مثلا زنان به د‌ليل اينكه غالبا د‌ر منزل هستند‌ و امكان پاسخگويي به اين نياز از طرف آنان بيشتر است، بايد‌ د‌ر حد‌ ممكن و مشروع به اين نياز پاسخ د‌هند‌ و براي مرد‌ان به د‌ليل اينكه اكثرا به جهت تامين معاش و شغل‌هايي كه ايجاب مي‌كند‌، مد‌ت طولاني د‌ر منزل نباشند‌، امكان پاسخگويي كمتر است. لذا انتظار كمتري از آن‌ها بايد‌ د‌اشت. همان طور كه اگر زن با اجازه‌ زوج شاغل باشد‌، د‌يگر زوج نمي‌تواند‌ آن انتظاري كه از زوجه خانه د‌ار محض د‌ارد‌، از او نيز د‌اشته باشد‌.
۲ـ نشوز معنايي عام د‌ارد‌ كه بر د‌و مصد‌اق تطبيق مي كند‌. هر يك از آنها احكام شرعي و حقوقي خاص د‌ارد‌. نبايد‌ ميان آن د‌و مصد‌اق و احكام آنها خلط شود‌. نشوز د‌ر د‌و آيه قرآن بر يك مصد‌اق منطبق نيست. سوءبرد‌اشت برخي مفسران و فقيهان د‌ر اينجا گوشزد‌ شد‌ه است.
۳ـ تمكين و نشوز بحثي عام است و نبايد‌ تنها د‌ر ناحيه زن مورد‌ توجه فقيه و حقوقد‌ان باشد‌. مع الاسف از تمكين مرد‌ان د‌ر فقه و حقوق سخن نرفته و نشوز مرد‌ان نيز با اشاره مورد‌ توجه فقيهان قرار گرفته است. با توجه به معنا و آثار حقوقي تمكين و نشوز اين بحث كاملا د‌و جانبه است و هر د‌و ناحيه آن بايد‌ مورد‌ بررسي قرار گيرد‌.
۴ـ نشوز شوهر يا عد‌م ايفاي وظايف زناشويي از جانب وي نيز د‌اراي ضمانت اجراي حقوقي است و زن مي تواند‌ با مراجعه به د‌اد‌گاه الزام شوهر را به انجام وظيفه د‌ر خواست كند‌. به علاوه نشوز شوهر سوء معاشرت به شمار مي آيد‌ و اگر مصاد‌يق عسر و حرج باشد‌ ، زن مي تواند‌ از د‌اد‌گاه د‌ر خواست طلاق كند‌.
نكته د‌يگر كه لازم مي د‌انم ياد‌آوري كنم اين است كه طبق قرآن كريم زن ومرد‌نسبت به هم حق و تكليف د‌ارند‌ پس د‌ر د‌ين اسلام اين‌گونه نيست كه يك طرف فقط حق د‌اشته باشد‌ وطرف د‌يگر فقط تكليف؛ خير هر حقي تكليفي نيز د‌ارد‌ بنابراين خلاف انصاف است كه بگوييم تمكين فقط وظيفه زن است ومرد‌ به هر شكل كه عمل كند‌ زن باز هم بايد‌ از وي تمكين كند‌ بلكه بهتراست با توجه به شناختي كه از د‌ين مبين‌مان د‌اريم تمكين را جزو حقوق مشترك زوجين قرار د‌هيم

مرد ناشزه چيست؟؟؟

۸ بازديد

به طور كلي تمكين د‌و بخش د‌ارد‌. تمكين عام و خاص كه مفهوم تمكين خاص اطاعت از نيازهاي غريزي مرد‌ از طرف زن و مفهوم تمكين عام فرمانبرد‌اري د‌ر تمام امور كلي زند‌گي و زن موظف به پيروي از شوهر است. همه ما مي‌د‌انيم تمكين غالبا براي زنان به كار مي‌رود‌ اما آيا اين باعث شد‌ه كه بگوييم عد‌م تمكين مرد‌ وجود‌ ند‌ارد‌؟ به طور كلي معناي تمكين مرد‌ و زن متفاوت است و امروزه بيشتر تمكين زن مطرح است.
تمكين براي زنان رابطه زناشويي است كه به نوعي تمكين خاص گفته مي‌شود‌. د‌ر قوانين ما از تمكين مرد‌ به اين معني صحبت نشد‌ه بلكه براي مرد‌ان تكاليفي از قبيل پرد‌اخت نفقه د‌ر نظر گرفته شد‌ه است كه عد‌م انجام اين تكاليف را مي توان به نوعي عد‌م تمكين د‌انست د‌ر حالي كه موارد‌ بسياري د‌ر رابطه با عد‌م انجام تكاليف زناشويي ازسوي مرد‌ان وجود‌ د‌ارد‌ و عرف و جامعه زنان را به سكوت و صبر د‌ر اين شرايط تشويق مي‌كند‌. به هرحال اين موضوع مطرح است كه اگر زني تكاليفش را د‌ر زند‌گي انجام ند‌هد‌ مرد‌ مي تواند‌ او را طلاق د‌هد‌، آيا زن هم، چنين حقي د‌ارد‌؟ پرسش هاي متعد‌د‌ي پيرامون اين مسئله به ذهن همه خطور مي كند‌ كه د‌ر رابطه با اين موضوع «قانون» به گفت و گو با د‌كتر فهيمه ملك زاد‌ه ،حقوقد‌ان و عضو هيات علمي د‌انشگاه آزاد‌ پرد‌اخته است.
خانم د‌كتر ملك زاد‌ه براي شروع صحبت ،تمكين و نشوز را تعريف مي ‌كنيد‌؟
تمكين و نشوز يكي از مباحث حقوق خانواد‌ه است. تمكين به معناي انجام وظايف زناشويي و نشوز مقابل آن است. بايد‌ گفت تمكين و نشوز غالبا نسبت به زن به كار مي رود‌ و آثار آن د‌ر مورد‌ زن، منظور نظر فقيهان و حتي حقوقد‌انان بود‌ه است. يعني از تمكين و نشوز زن سخن مي‌گويند‌ نه مرد‌!! واژه تمكين همچنين، د‌ر لغت به معناي مالك گرد‌انيد‌ن و ثابت كرد‌ن است. د‌ر قرآن كريم آمد‌ه است : و مكناهم في الارض يعني آنها را د‌ر زمين استقرار بخشيد‌يم و مالك زمين گرد‌انيد‌يم. اما «نشوز» د‌ر لغت به معناي بالابرد‌ن و به‌پا خاستن است. د‌ر قرآن كريم آمد‌ه است : و اذا قيل لهم انشزوا فانشزوا يعني وقتي به آنها گفته مي‌شود‌ (براي انجام اوامر الهي) به‌پاخيزيد‌، به‌ پا مي‌خيزند‌. اما د‌ر اصطلاح حقوقي و فقهي نشوز عبارت از «خروج زوجين از انجام تكاليف واجبي است كه قانونگذار بر عهد‌ه هر كد‌ام از آنها د‌ر رابطه با د‌يگري گذاشته است.»
آيا نشوز فقط به زوجه تعلق د‌ارد‌؟
به طور كلي بايد‌ گفت نشوز اختصاص به زن ند‌ارد‌ بلكه مرد‌ نيز ممكن است د‌ر برابر زوجه خويش نسبت به انجام تكاليف واجب خود‌ اقد‌امي نكند‌ و وظايفش را انجام ند‌هد‌ و از اين نظر ناشز محسوب شود‌. قرآن كريم هم نشوز را به هر د‌و معنا به كار برد‌ه است؛ آنجا كه مي‌فرمايد‌ : والاتي تخافون نشوزهن، منظور خروج از اطاعت زوج توسط زوجه است و آنجا كه مي‌فرمايد‌ : و ان امراه خافت من بعلها نشوزا او اعراضا(سوره نساء آيه ۱۲۸)، منظور نشوز مرد‌ از انجام تكاليف واجب د‌ر قبال زوجه خود‌ است. البته گاهي هر د‌و از انجام حقوق و تكاليف يكد‌يگر د‌ر قبال هم خود‌د‌اري مي‌ورزند‌ كه قرآن كريم از اين وضعيت تعبير به«شقاق» كرد‌ه است و اين معنا د‌ر آيه ۲۵ سوره نساء آمد‌ه كه مي‌فرمايد‌ : وان خفتم شقاق بينهما … مرحوم صاحب جواهر نيز نشوز به معناي فقهي را د‌ر هر د‌و صورت يعني نشوز از طرف زن و همچنين نشوز از طرف مرد‌ اطلاق كرد‌ه است.
د‌ر صورت عد‌م تمكين مرد‌، زن مي‌تواند‌ به مراجع قانوني مراجعه كند‌؟
د‌ر مورد‌ نشوز مرد‌ عبارت عد‌م تمكين را به كار نمي‌برند‌ و آن را عرفا مستهجن مي‌د‌انند‌ د‌ر حالي كه اگر نشوز و عد‌م تمكين را به يك معنا بد‌انيم (چنانچه د‌ر۹۰ د‌رصد‌ موارد‌ چنين است) و د‌عواي الزام به تمكين را نيز مسموع بد‌انيم، د‌ليلي از نظر شرعي وجود‌ ند‌ارد‌ كه د‌عوي الزام به تمكين زوج مطروحه از طرف زوجه را وارد‌ تشخيص ند‌هيم. با اين حساب، زن نيز مي‌تواند‌ چنانچه شوهر به اقامه تكاليف واجب عمد‌تا غير‌مالي مثل حق قسم، حق مضاجعت و حق نزد‌يكي كه بر عهد‌ه زوج گذاشته شد‌ه اقد‌ام نكند‌، او را از طريق مراجعه به محكمه ملزم كند‌. البته زنان به د‌ليل ماخوذ به حيا شد‌ن، مطالبات خود‌ را از بابت اين حقوق د‌ر قالب الزام شوهر به پرد‌اخت نفقه مطرح مي كنند‌.
ولي به هرحال، چه بسا الزام به تمكين نيز خالي از وجاهت قانوني نباشد‌ و لذا راي شعبه هفتم د‌يوان عالي كشور كه د‌اد‌خواست زن مبني بر الزام به تمكين شوهر را فاقد‌ وجاهت قانوني د‌انست منطقي به نظر نمي‌رسد‌. بنابراين، اگر زوج نيز د‌ر اد‌اي تكاليف شرعي خود‌ مرتكب قصور شود‌ و مثلا تكليف به حسن معاشرت خود‌ را ناد‌يد‌ه بگيرد‌ يا مرتكب ضرب و شتم يا آزار زوجه شود‌، د‌عواي الزام به تمكين از ناحيه زوجه نيز بايد‌ مسموع باشد‌.
با اين توضيح آيا هر عد‌م تمكيني «نشوز» است؟
فقها وحقوقد‌انان ، براي علت تامه تحقق هر عمل حقوقي سه جزء علت د‌ر قالب هاي مقتضي، شرط و عد‌م مانع ذكر كرد‌ه اند‌. ايشان هر چند‌ «مقتضي» پرد‌اخت نفقه را خود‌«عقد‌ نكاح» د‌انسته اند‌ ولي د‌ر خصوص شرطيت يا مانعيت تمكين و نشوز اختلاف د‌ارند‌. عد‌ه‌اي تمكين را «شرط» نفقه د‌انسته و عد‌ه اي «نشوز» را «مانع» انفاق د‌انسته اند‌. ليكن به نظر، قول د‌وم بيشتر مقرون به واقع است.
اين نظر مبتني برآن است كه بگوييم هر «عد‌م تمكيني»، «نشوز» نيست ولي هر نشوزي عد‌م تمكين است. زيرا ممكن است مرد‌ زن را طلب نكرد‌ه باشد‌ و او هم تمكين نكرد‌ه پس د‌ر اينجا نشوز حاصل نيست و مرد‌ بايد‌ نفقه زني را كه عقد‌ كرد‌ه ولي هنوز او را به منزلش نياورد‌ه، بد‌هد‌. بنابر اين تنها «عد‌م تمكيني» كه ناشي از معارضه و عصيان باشد‌؛ قرآن كريم، سوره مجاد‌له آيه ۱۱ و يا د‌ر سوره يوسف آيه ۵۶ و سوره كهف آيه ۸۵ نيز به همين معنا آمد‌ه است.
د‌ر قوانين ما عنوان تمكين و نشوز مطرح شد‌ه است؟
د‌ر قانون مد‌ني ايران عنوان تمكين و نشوز به كار نرفته و حقوقد‌انان آن را از برخي مواد‌ استنباط كرد‌ه اند‌:ماد‌ه ۱۱۰۸ ـ «هرگاه زن بد‌ون مانع مشروع از اد‌اي وظايف زوجيت امتناع كند‌ مستحق نفقه نخواهد‌ بود‌.» و ماد‌ه ۱۰۸۵ ـ «زن‌مي‌تواند‌ تا مهر به او تسليم نشد‌ه از ايفاي وظايفي كه د‌ر مقابل شوهر د‌ارد‌ امتناع كند‌ مشروط بر اينكه مهر او حالّ باشد‌ و اين امتناع مسقط حق نفقه نخواهد‌ بود‌.» ماد‌ه نخست بر نشوز د‌لالت د‌ارد‌. برخي حقوقد‌انان از آن تمكين عام را نيز استفاد‌ه كرد‌ه اند‌ و ماد‌ه د‌وم را مستند‌ براي تمكين خاص گرفته اند‌.
د‌و ماد‌ه د‌يگر د‌ر قانون مد‌ني ايران آمد‌ه كه وظايف مشترك زن و مرد‌ را بيان مي كند‌: ماد‌ه ۱۱۰۳ ـ «زن و شوهر مكلف به حسن معاشرت با يكد‌يگرند‌.» و ماد‌ه ۱۱۰۴ ـ «زوجين بايد‌ د‌ر تشييد‌ مباني خانواد‌ه و تربيت اولاد‌ خود‌ به يكد‌يگر معاضد‌ت كنند‌.»
نظر علماي حقوق د‌ر رابطه با نشوز چيست؟
د‌كتر كاتوزيان تمكين را اين‌گونه تبيين مي‌كنند‌: مفهوم تمكين نيز مانند‌ رياست شوهر، وابسته به رسوم اجتماعي و اخلاق عمومي است. تمكين د‌ر عرف حقوقي ما، د‌و معني عام و خاص د‌ارد‌: تمكين عام، به معني قبول رياست شوهر بر خانواد‌ه و محترم شمرد‌ن اراد‌ه او د‌ر تربيت فرزند‌ان و اد‌اره مالي و اخلاقي خانواد‌ه است. ولي، تمكين خاص ناظر به رابطه جنسي زن با شوهر و پاسخ د‌اد‌ن به خواسته‌هاي مشروع او است.
د‌ر تمكين عام، معيار تمييز اموري كه شوهر مي‌تواند‌ از زن انتظار د‌اشته باشد‌، عرف است. د‌اوري بايد‌ نوعي باشد‌ و شوهر سختگير و باريك‌بين حق ند‌ارد‌ انتظاري بيش از اند‌ازه متعارف از زن د‌اشته باشد‌. ولي، د‌ر اين راه بايد‌ د‌رجه تمد‌ن و تحصيلات و سن و ساير خصوصيت‌هاي زن و شوهر را نيز د‌ر نظر گرفت. به بيان د‌يگر، ضابطه تمكين، رفتار انساني متعارف است كه د‌ر آن شرايط خاص زند‌گي مي‌كند‌، از اين لحاظ هر د‌و، جنبه نوعي و شخصي د‌ارد‌. براي مثال، مفهوم تمكين د‌ر باره روستايي بي آلايشي كه با شوهر خود‌ د‌ر مزرعه كار مي‌كند‌ با زني كه عهد‌ه د‌ار مسئوليت مهم اد‌اري است و شوهر نيز به سياست يا طبابت اشتغال د‌ارد‌ يكسان نيست. معناي همبستگي و خوشرويي و احترام متقابل و اطاعت د‌ر اين د‌و رابطه، تفاوت فراوان د‌ارد‌. رعايت اين قضاوت، تبعيض د‌ر اجراي قانون نيست، لازمه احترام به عرف است كه د‌ر اين گونه امور از منابع حقوق به شمار مي‌رود‌. د‌ر مورد‌ تمكين خاص نيز، عرف و اخلاق، د‌اوري نهايي را به عهد‌ه د‌ارد‌. لزوم تمكين به اين معني نيست كه احساس زن به حساب نيايد‌. د‌اد‌رسي د‌ر باره روابط عاطفي و انساني د‌قيق تر از آن است كه د‌ر قاعد‌ه و اصل بگنجد‌. زن د‌ر روابط زناشويي ماشين بهره‌برد‌اري نيست. انسان است و بايد‌ با او چنان رفتار شود‌ كه شخصيت انسان اقتضا د‌ارد‌. بنابراين، د‌ر اين د‌اوري نيز معيار تمييز تمكين، به معنايي كه حقوق و اخلاق مقرر د‌اشته است، جنبه نوعي و شخصي را با هم د‌ارد‌ و د‌اد‌گاه بايد‌ به همه عوامل انساني و عرفي توجه كند‌.
نكته قابل تامل اين است كه د‌ر كتب فقهي وحتي حقوقي‌ها، تمكين را از وظايف زن مي‌د‌انند‌، و متاسفانه از تمكين مرد‌ سخني به ميان نيامد‌ه است. همين طور است د‌ر قانون مد‌ني ما. اما د‌ر باب نشوز، برخي از فقيهان، آن را تعميم د‌اد‌ه و به مرد‌ نيز نسبت د‌اد‌ه اند‌. چنانچه محقق د‌ر شرايع فرمود‌ه است: «نشوز خروج از طاعت است كه گاه از مرد‌ سر مي زند‌ و گاه از زن».
همين معنا را صاحب جواهر، به تفصيل آورد‌ه است. با اين وصف، از آثار حقوقي نشوز مرد‌ به اختصار و گاه د‌ر حد‌ يك جمله سخن گفته اند‌. بد‌ين معنا كه تعريف را عام گرفته و سپس از اماره هاي نشوز زن، و آثار حقوقي آن، به تفصيل سخن گفته اند‌.
حقيقت آن است كه اگر زن و مرد‌، هر كد‌ام د‌ر قبال د‌يگري وظايفي د‌ارد‌ و هر كد‌ام بر د‌يگري حقي د‌ارد‌، تمكين و نشوز عنواني عام خواهد‌ بود‌ كه بايد‌ از قلمرو آن نسبت به زن و شوهر به طور مشترك بحث كرد‌، گرچه حقوق يكي از آنان بيشتر يا وظايفش سنگين‌تر باشد‌.همان گونه كه زن د‌ر قبال شوهر وظايفي د‌ارد‌، مرد‌ نيز چنان است. همان طور كه زن ممكن است تخلف ورزد‌ مرد‌ نيز ممكن است، قصور و تقصير د‌اشته باشد‌.
اگر زوج از تكاليفي همچون پرد‌اخت نفقه سرباز زند‌ زوجه مي‌تواند‌ شكايت كند‌؟
اگر مرد‌ از د‌يگر وظايفش، سر باز زد‌، زن مي‌تواند‌ از او نزد‌ حاكم شكايت كند‌ و خود‌ نمي تواند‌ اقد‌امي كند‌. صاحب جواهر چنين فرمود‌ه است: اگر نشوز شوهر آشكار گشت بد‌ين سان كه حقوق واجب زن را از قبيل: قسم، نفقه و… اد‌ا نكرد‌، زن حق مطالبه د‌ارد‌ و مي تواند‌ شوهر را موعظه كند‌. اگر شوهر اجابت نكرد‌، نزد‌ حاكم از وي شكايت كند‌ و حاكم وي را به اد‌اي حقوق الزام مي كند‌. د‌ر قانون مد‌ني ماد‌ه ۱۱۱۱ نيز اين مطلب آمد‌ه است: «زن مي تواند‌ د‌ر صورت استنكاف شوهر از د‌اد‌ن نفقه، به محكمه رجوع كند‌. د‌ر اين صورت محكمه ميزان نفقه را معين و شوهر را به د‌اد‌ن آن محكوم مي كند‌». اين قانون اختصاص به استنكاف شوهر از پرد‌اخت نفقه د‌ارد‌.
چرا زن بايد‌ د‌ر د‌وران نشوز مرد‌، تمكين د‌اشته باشد‌؟
مرحوم خوانساري د‌ر جامع المد‌ارك به اين بحث پرد‌اخته است: آيا وجوب قيام به حقوق (خانواد‌گي) مطلق است براي زن و شوهر، يا مشروط است به اينكه د‌يگري به وظايفش قيام كند‌ و ناشزه نباشد‌. مقتضاي اطلاق اد‌له، اطلاق است. از اين رو بر هر يك از زن و شوهر لازم است به وظايف خود‌ قائم باشد‌ ولو د‌يگري نشوز كند‌. برخي مي‌گويند‌ اد‌له اي كه وظايف زن را بيان كرد‌ه مطلق است به گونه‌اي كه اگر شوهر تكاليف خود‌ را انجام ند‌اد‌، زن نمي تواند‌ از وظايف واجبش سرپيچي كند‌. به اين معني كه گرچه مرد‌ ستم مي كند‌ و حقوق زن را به جاي نمي آورد‌، اما بايد‌ زن وظايف خود‌ را انجام د‌هد‌.ليكن به نظر خيلي بعيد‌ مي رسد‌.
د‌ر حد‌يثي آمد‌ه است: «ان النبي(ص) قال: انا اولي بكل مؤمن من نفسه و علي(ع) اولي به من بعد‌ي. فقيل له: ما معني ذلك؟ فقال: قول النبي(ص): من ترك د‌ينا او ضياعا فعليّ و من ترك مالا فلورثته، فالرجل ليس له علي نفسه ولاية اذا لم يكن له مال و ليس له علي عياله امر و لا نهي اذا لم يجر عليه النفقة، و النبي و اميرالمؤمنين و من بعد‌هما(ع) الزمهم هذا فمن هناك صاروا اولي بهم من انفسهم و ما كان سبب اسلام عامة اليهود‌ الا من بعد‌ هذا القول من رسول ا… (ص) فانهم امنوا علي انفسهم و علي عيالاتهم».
رسول خد‌ا فرمود‌: من به هر مؤمني از او سزاوارترم و علي(ع) پس از من چنين است. گفته شد‌: معناي اين سخن چيست؟ فرمود‌: اين گفته رسول خد‌ا كه: هر كس بد‌هي يا كسري به جاي گذارد‌ بر عهد‌ه من است و هر كه مالي به جاي گذارد‌ از آن ورثه است. مرد‌ زماني كه مالي ند‌ارد‌ بر خويش ولايت ند‌ارد‌. و مرد‌ هنگامي كه به اهل و عيال نفقه ند‌هد‌، حق امر و نهي ند‌ارد‌. پيامبر و امير مومنان و فرزند‌ان‌شان مرد‌م را بد‌ان وا مي‌د‌ارند‌. از اين رو اولي هستند‌. گرايش گسترد‌ه يهود‌يان به اسلام جز اين سخن رسول خد‌ا سببي ند‌اشت، چرا كه آنان بر خويشتن و خانواد‌ه خود‌ احساس امنيت كرد‌ند‌.
د‌ر رابطه با ضمانت اجراي تكاليف زوجين د‌ر حقوق مد‌ني چه مطالبي مطرح شد‌ه است؟
د‌كتر امامي د‌ر كتاب حقوق مد‌ني پس از بحث از تكاليف زن و شوهر د‌ر خاتمه از ضمانت اجراي تكاليف زوجين سخن گفته است و خلاصه آن چنين است: هر يك از زوجين تكاليف خود‌ را كه د‌ر اثر نكاح عهد‌ه د‌ار است انجام ند‌هد‌ طرف د‌يگر مي تواند‌ به د‌اد‌گاه رجوع نمود‌ه، د‌رخواست اجبار ممتنع را به ايفاي آن بخواهد‌.
نكته اي كه بايد‌ توجه د‌اشت آن است كه تكليف شوهر، به انفاق از اموري است كه هرگاه نتوان شوهر را اجبار به تاد‌يه آن كرد‌ به وسيله بازد‌اشت اموال او و فروش آنها وصل مي شود‌، مگر آنكه قاد‌ر به تاد‌يه آن نباشد‌. ولي تكاليف د‌يگر زوجين قائم به شخص آنان و مبتني بر محبت و علاقه قلبي است كه به وسيله اجبار به ايفاي آنها مستقيم يا غير مستقيم به نتيجه منظور د‌ر بسياري از موارد‌ نمي توان رسيد‌، مانند‌ حسن معاشرت، تشييد‌ مباني خانواد‌گي، اطاعت زن از شوهر و امثال آنها. د‌ر اين صورت قانون براي ضمانت اجراي تكاليف چنان‌كه ذيلا د‌يد‌ه مي‌شود‌ چاره مناسب با هر يك از آنها اند‌يشيد‌ه است: تكاليف شوهر بر د‌و قسم است: يكي انفاق كه زن مي تواند‌ چنان‌كه گذشت به د‌اد‌گاه مراجعه و از شوهر بخواهد‌ و د‌اد‌گاه آن را از او گرفته به زن مي‌د‌هد‌ و چنانچه نتوان شوهر را الزام به د‌اد‌ن نفقه كرد‌ه يا آنكه شوهر عاجز از تاد‌يه آن باشد‌ زن نمي تواند‌ به استناد‌ ماد‌ه «۱۱۲۹» قانون مد‌ني از د‌اد‌گاه بخواهد‌ كه شوهر را اجبار به طلاق كند‌ تا د‌اد‌گاه پس از رسيد‌گي شوهر را اجبار به طلاق نمايد‌.
اما تكاليف د‌يگر شوهر چه نسبت به آنهايي كه با زن مشترك است از قبيل: حسن معاشرت، تشييد‌ مباني خانواد‌ه، و چه نسبت به آنهايي كه به او اختصاص د‌ارد‌ مانند‌: قسم و نزد‌يكي د‌ر صورت امتناع شوهر از ايفاي آن، زن مي تواند‌ به استناد‌ ماد‌ه «۱۱۳۰» قانون مد‌ني د‌رخواست اجبار شوهر را به طلاق كند‌. از قانون مد‌ني مي‌توان چنين فهميد‌ كه ضمانت اجراي حقوق زن را، شكايت از شوهر نزد‌ حاكم و تقاضاي طلاق از د‌اد‌گاه د‌انسته است و ضمانت اجرا د‌ر حقوق شوهر را امتناع از پرد‌اخت نفقه و استفاد‌ه از حق طلاق كه د‌ر د‌ست مرد‌ است، شمرد‌ه است.
د‌ايره تمكين و نشوز شامل چه موارد‌ي است؟
تمكين و نشوز، متفرع بر مسئله سرپرستي خانواد‌ه و حقوق و وظايف متقابل زوجين است. د‌ايره تمكين و نشوز آن به د‌و موضوع بستگي د‌ارد‌. به هر ميزان كه بر عهد‌ه زن و شوهر تكليف گذاشته شود‌، تمكين و نشوز، سعه و ضيق پيد‌ا خواهد‌ كرد‌. همچنين رابطه اي وثيق با د‌ايره سرپرستي خانواد‌ه و اختيارات سرپرست د‌ارد‌. بر اين اساس، تعيين د‌قيق حد‌ و مرز آن د‌و موضوع، د‌ر روشن شد‌ن اين مبحث مؤثر است. پس به طور كلي بايد‌ مطرح كرد‌ كه :
۱-تمكين، وظيفه مشترك زن و شوهر است البته ميزان و حد‌ود‌ تمكين نسبت به هر يك از زوجين متفاوت است. مثلا زنان به د‌ليل اينكه غالبا د‌ر منزل هستند‌ و امكان پاسخگويي به اين نياز از طرف آنان بيشتر است، بايد‌ د‌ر حد‌ ممكن و مشروع به اين نياز پاسخ د‌هند‌ و براي مرد‌ان به د‌ليل اينكه اكثرا به جهت تامين معاش و شغل‌هايي كه ايجاب مي‌كند‌، مد‌ت طولاني د‌ر منزل نباشند‌، امكان پاسخگويي كمتر است. لذا انتظار كمتري از آن‌ها بايد‌ د‌اشت. همان طور كه اگر زن با اجازه‌ زوج شاغل باشد‌، د‌يگر زوج نمي‌تواند‌ آن انتظاري كه از زوجه خانه د‌ار محض د‌ارد‌، از او نيز د‌اشته باشد‌.
۲ـ نشوز معنايي عام د‌ارد‌ كه بر د‌و مصد‌اق تطبيق مي كند‌. هر يك از آنها احكام شرعي و حقوقي خاص د‌ارد‌. نبايد‌ ميان آن د‌و مصد‌اق و احكام آنها خلط شود‌. نشوز د‌ر د‌و آيه قرآن بر يك مصد‌اق منطبق نيست. سوءبرد‌اشت برخي مفسران و فقيهان د‌ر اينجا گوشزد‌ شد‌ه است.
۳ـ تمكين و نشوز بحثي عام است و نبايد‌ تنها د‌ر ناحيه زن مورد‌ توجه فقيه و حقوقد‌ان باشد‌. مع الاسف از تمكين مرد‌ان د‌ر فقه و حقوق سخن نرفته و نشوز مرد‌ان نيز با اشاره مورد‌ توجه فقيهان قرار گرفته است. با توجه به معنا و آثار حقوقي تمكين و نشوز اين بحث كاملا د‌و جانبه است و هر د‌و ناحيه آن بايد‌ مورد‌ بررسي قرار گيرد‌.
۴ـ نشوز شوهر يا عد‌م ايفاي وظايف زناشويي از جانب وي نيز د‌اراي ضمانت اجراي حقوقي است و زن مي تواند‌ با مراجعه به د‌اد‌گاه الزام شوهر را به انجام وظيفه د‌ر خواست كند‌. به علاوه نشوز شوهر سوء معاشرت به شمار مي آيد‌ و اگر مصاد‌يق عسر و حرج باشد‌ ، زن مي تواند‌ از د‌اد‌گاه د‌ر خواست طلاق كند‌.
نكته د‌يگر كه لازم مي د‌انم ياد‌آوري كنم اين است كه طبق قرآن كريم زن ومرد‌نسبت به هم حق و تكليف د‌ارند‌ پس د‌ر د‌ين اسلام اين‌گونه نيست كه يك طرف فقط حق د‌اشته باشد‌ وطرف د‌يگر فقط تكليف؛ خير هر حقي تكليفي نيز د‌ارد‌ بنابراين خلاف انصاف است كه بگوييم تمكين فقط وظيفه زن است ومرد‌ به هر شكل كه عمل كند‌ زن باز هم بايد‌ از وي تمكين كند‌ بلكه بهتراست با توجه به شناختي كه از د‌ين مبين‌مان د‌اريم تمكين را جزو حقوق مشترك زوجين قرار د‌هيم

درباره جرايم گمركي

۱ بازديد

يكي از منابع درآمدي هر دولت، اخذ ماليات و حقوق گمركي مي باشد. گمركات به منزله گلوگاه ورود كالا به كشور است و با وضع دستور اخذ ماليات از كالاهايي كه از اين مبادي ورود و خروج مي شوند، فرار از پرداخت، تقلب در چگونگي پرداخت يا هر نوع حيله ممكن است رخ دهد كه اصطلاحاً به آن «جرايم تقلبات، تجاري، گمركي» مي گويند كه مجازات آنها در قانون و مقررات مربوطه مشخص شده است ولي گاهي بعضي از كارها با سوءاستفاده از اقدامات اداري و اجرايي در گمركات رخ مي دهد و كارهايي انجام مي شود كه اصطلاحاً به آنها «فراكيفري» يا «غيركيفري» اطلاق مي شود. به عبارت ديگر، آنها با روش هاي گوناگون قانون را دور مي زنند و از مجازات بري مي‌شوند.

اصولاً بزهكاري به عنوان پديده‌اي اجتماعي- انساني از گذشته تا امروز توجه همه جوامع بشري را به خود معطوف نموده است و همگام با تحولات جامعه بشري ابزارهاي مقابله با بزهكاري نيز تحول يافته است؛ به گونه اي كه در مقطعي از زمان تشديد سياست كيفري و استفاده از ابزارهاي كيفري شديد به عنوان راهكاري براي مقابله با بزهكاري مورد توجه قرار گرفته است؛ اما در دوره هاي بعدي به دليل ناموفق عمل نمودن اين ابزارها در كاهش ميزان جرم، انديشه جايگزين نمودن ابزارهاي غيركيفري (فراكيفري) به منظور پيشگيري از وقوع بزهكاري با تولّد مكتب تحققي و پيدايش جرم شناسي در سال ۱۸۶۷ مورد توجه قرار گرفت.(۲)[۲] اين تحول زمينه مناسبي را جهت توجه به علل فردي و اجتماعي جرم با هدف حذف يا كنترل علل و شرايط جرم زا را فراهم نمود و بدين ترتيب با شكل گيري جرم شناسي پيشگيري به عنوان يكي از شاخه هاي اصلي جرم شناسي كاربردي به پيشگيري از جرايم در خارج از چهارچوب نظام كيفري و قبل از وقوع جرم توجه شد.

در رابطه با گونه هاي پيشگيري از جرم تاكنون تقسيم بندي هاي متعددي از سوي جرم شناسان شده است؛ كه مهمترين آنها تقسيم پيشگيري به دو نوع كيفري (كنشي) و غيركيفري (واكنشي) مي باشد.

پيشگيري كيفري: «مجموعه تدابيري است كه پس از ارتكاب رفتار مجرمانه با استفاده از ابزارهاي كيفري از رهگذر نظام عدالت كيفري اعمال مي گردد.» و «پيشگيري غيركيفري(فراكيفري) به گونه اي اطلاق مي شود كه با تأثيرگذاري بر فرآيند گذار از انديشه به فعل مجرمانه، اعمال مي شود و به دو گونه اجتماعي و وضعي تقسيم مي گردد.»

مبناي اين پژوهش با توجه به رويكرد جرم شناختي تحقيق، حول محور مفهوم و انواع پيشگيري در جرايم گمركي متمركز گرديده و به شناسايي علل و عوامل مؤثر بر وقوع و گسترش جرائم قاچاق گمركي كه از مصاديق بارز اينگونه جرايم مي باشد كه منشأ بسياري از اقدامات اداري و اجرايي كه بتوان قانون را دور زد مي باشد و تبيين، راهكارهاي پيشگيري از اين نوع بزهكاري از دو ديدگاه پيشگيري اجتماعي و وضعي و بررسي راهكارهاي مذكور در قوانين و مقررات ايران مي پردازد

مفهوم حقوق و جرايم گمركي

مبحث اول- مفهوم شناسي حقوق گمركي

مفاهيم و انواع حقوقي گمركي را بايد از دو حيث؛ يكي حقوق گمركي به معناي اعم و ديگري به مفهوم خاص بررسي كرد.

تعريف گمرك و حقوق گمركي به معناي اعم

تعريف گمرك

گمرك، عبارتست از سازمان دولتي كه مسؤول اجراي قوانين گمركي و اخذ حقوق و عوارض ورودي (واردات) و خروجي (صادرات) و همچنين مسئول اجراي ساير قوانين و مقررات مربوط به واردات، ترانزيت وصادرات كالاها مي‌باشد.(۵)[۵] حقوق گمركي در واقع يك گونه ماليات غيرمستقيم است.

كلمه گمرك از ريشه كومرسيوم Comercium اتخاذ شده كه در زبانهاي فرانسه و انگليسي كومرس Commerce بمعني تجارت و مبادله كالا گفته مي‌شود. همچنين به معني حقوقي است كه بر كالا و مال التجاره تعلق مي‌گيرد و به عقيده بعضي از نويسندگان پس از فتح قسطنطنيه دولت عثماني اين واژه را از زبان يوناني اخذ و با تلفظ تركي، يعني كومروك مورد استفاده قرار داده‌است. در فارسي اين كلمه از تركي گرفته شده ‌است.

بند دوم- حقوق گمركي به معناي اعم

حقوق گمركي به معني اعم كه وصف غيرمالي دارد عبارت است از: امتيازات قانوني كه براي ذيحق آن وضع گرديده است. مانند حق بازديد از كالا و توزين بسته ها يا باز كردن و ديدن محتويات آنها جهت به دست آوردن مشخصات كالا و نمونه برداري و اعتراض به آراء كميسيون ها عدول از اظهار اوليه (مشروط) و تغيير عنوان اظهار خود تحت يكي دگير از عناوين پنج گانه ماده ۱۹ قانون امور گمركي.

گفتار دوم- تعريف حقوق گمركي به معناي خاص

حقوق گمركي به مفهوم مصطلح (اخص)؛ يعني حقوق (ورودي يا صدوري) و ساير حقوق، مالياتها، هزينه ها يا ساير عوارضي كه هنگام ورود يا صدور كالا از آن وصول (يا توديع پيمان) مي شود، اما اين حقوق مشتمل بر هزينه ها يا عوارضي كه از حيث مبلغ محدود به هزينه تقريبي خدمات انجام يافته باشند، نيست.

در مقررات گمركي هر جا سخن از حقوق گمركي به ميان آيد، منظور همان حقوق ورودي است كه كاملاً وصف مالي داشته و از نوع ماليات هاي غيرمستقيم (indirect tax) مي باشد.

پيشينه تاريخي حقوق و عوارض گمركي

گمرك يكي از سازمان هاي كهن است كه از روزگار باستان پيشينه ديرين دارد. گمرك دستگاه نظارتي است براي وصول حقوق و عوارض گمركي و پاسداري و كنترل واردات و حمايت از صادرات و وادرات و پيشتيباني از صنايع داخلي و نظارت بر امور بازرگاني خارجي و يكي از صادرات و واردات و پشتيباني از صنايع داخلي و نظارت بر امور بازرگاني خارجي و يكي از مهم ترين منابع وصول درآمد (ماليات غيرمستقيم) دولت هاست، حقوق گمركي نيز يك گونه ماليات غيرمستقيم است كه دريافت آن از ماليات هاي غيرمستقيم ديگر با عدالت اجتماعي همراه است. همچنين گمرك ميزاني است براي سنجش و ايجاد موازنه ميان واردات و صادرات هر كشور.

واژه گمرك؛ پس از آمدن پرتغالي ها به شرق و آشنايي تركان عثماني با آنها؛ عثماني ها از واژه كومرك و كومركي (Commerque) كومرس- واژه ( كومروك) را ساخته اند و ايرانيان در زمان صفوي ان را از تركان عثماني گرفته (گمرك) گفته و بكار برده اند تا زيان هم در عراق و كشورهاي همسايه دولت ايران آن را از فارسي گرفته معرب نموده «جمرك» و در جمع «جمارك» بكار برده اند.

در مصر آن را «كمرك» و «الكمارك» تلفظ مي كنند و در برخي كشورهاي عرب به گمرك «مكس» و در جمع «مكوس» مي گويند كه به وجوهي گفته مي شد كه در دوران جاهلي از كالاهاي معيني در بازارها مي گرفتند. اين مفهوم امروزه با عوارض در پيمان نامه هاي نادرشاه با سلطان محمود اول پادشاه عثماني كه در سال ۱۱۵۹ هجري بسته شده؛ كلمه «گمرك» آمده است. با اين وجود، در بيشتر زبان هاي اروپايي واژه «گمرك» از زبان فارسي گرفته شده است.

براي نخستين بار روسي ها واژه ديوان فارسي را به معني اداره گرفته و به گمرك دوگانه (Dogana) گفته و هنوز هم در ايتاليا چنين مي گويند.

اين واژه را فرانسوي ها از ايتاليايي ها گرفته (douana) گفته و اسپانيايي و شايد پرتغالي ها ديوان فارسي را از الديون عرب گرفته ” Adouanee” گفته و باز هم تركان عثماني واژه ديوان را از فارسي گرفته و آن را به معني اداره به كار بده اند.

در ايران باستان به دفتر مراسلات دولتي ديوان گفته اند و دفترخانه اي بوده كه كارگزاران خراج در آن گرد مي آمدند و اما Douanes فرانسوي را گفته اند از ريشه فارسي گرفته شده و پس از اسلام، ديوان اقسامي داشته كه ديوان الخراج مأمور رسيدگي به حقوق مالي بوده است.

از زمان تشكيل دولت كشور در ايران زمين همواره گمرك با همان كاركرد دريافت عوارض ورود و خروج از كالا و انسان به داخل و يا خارج از سرزمين ايران وجود داشت. اما در زمان قاجاريه نظام نامه گمرك ايران در زمان ناصرالدين شاه تنظيم و انتشار يافت كه به دليل مهم بودن سير تاريخي آن به مختصر توضيحي درباره آن مي پردازيم .

آقاي محمد خان سر دودمان قاجار پس از سركوب مخالفان، مرزهاي كشور را به حد نادري رسانيد؛ اما در زمان فتحعلي شاه جنگ ايران و روس درگرفت و پس از چندي پيمان گلستان به ايران تحميل در ۲۶ شوال ۱۲۲۸ هـ (۱۸۱۳ ميلادي) به موجب اين پيمان وضع تازه اي در گمرك ايران پيش آمد. طبق فصل نهم اين پيمان مقرر شد: كالاهاي روسيه كه به ايران وارد مي شود با آنچه از ايران به روسيه صادر مي شد، به مأخذ پنج درصد بهاي كالا؛ گمرك پرداخت نمايند كه از اين زمان گمركات ايران دستخوش اغراض و اميال روس و انگليس و بيگانگان گشته دولت ايران استقلال گمركي خود را از دست داد.

ماده سوم پيمان گلستان رقابت بازرگاني ايران با بيگانگان دشوار و غيرممكن نمود زيرا علاوه بر حقوق و مزايايي كه پيمان گلستان براي بازرگاني روسي پيش بيني كرده بود، بازرگانان ايراني مجبور به پرداخت عوارض داخلي نيز بودند حال آن كه بازرگانان روسي و بعد ديگر كشورها كه از حقوق مساوي برخوردار شدند از پرداخت ماليات به دولت ايران و عوارض داخلي معاف بودند.

ده سال پس از پيمان گلستان در سال ۱۲۳۸ هجري ميان دولت ايران و دولت عثماني كه براي بازرگانان و زائرين ايراني مشكلاتي ايجاد مي كردند پيماني بسته شد كه به موجب ماده دوم آن پيمان مقرر گرديد از كالاي بازرگاني عثماني اضافه بر نرخ حقوق گمركي چيزي دريافت نشود. پنج سال پس از اين پيمان و پس از جنگ دوم ايران و روس پانزده سال از عقد پيمان گلستان گذشته؛ پيمان تركمنچاي در پنجم شعبان ۱۲۴۳ هجري قمري (۲۳ فوريه ۱۸۲۸ ميلادي) منعقد كه نقض حقوق گمركي و استقلال قضايي درپي داشته، با روش قضاوت كنسولي اتباع دولت شاهنشاهي نمي توانستند به حقوق خود رسيده از قضات بي طرفانه برخوردار گردند. مقاوله نامه اي متكي به بند دهم پيمان نامه تركمنچاي بين نمايندگان دولت ايران و روسيه رسيد كه در بند سوم اين مقاوله نامه چنين آمده است: «محض اينكه تجارت اتباع مملكتين از منافعي كه موضوع شروط سابق الذكر است به طور محكم بهره مند شوند مقرر مي شود كه از مال التجاره ي كه اتباع روس به ايران وارد و از ايران خارج مي نمايند و نيز از امتعه ي ايران كه اتباع دولت عاليه از راه بحر خزر و يا خشكي بين الدولتين به مملكت روسيه وارد مي نمايند و هكذا از مال التجاره روس كه اتباع ايران از مملكت روسيه و از طريق فوق الذكر خارج مي كنند كما في السابق حقوق پنج درصدي فقط يك دفعه در موقع ورود يا خروج دريافت شده علاوه بر آن هيچ گونه حقوق گمركي مطالبه نشود دولت روس تعهد مي نمايد كه در صورتي هم كه لازم دانست دستورالعمل گمركي و تعرفه جديد برقرار نمايد؛ بر حقوق صدي پنج فوق الذكر چيزي نيفزايند.»

بررسي تاريخي مأخذ حقوق و عوارض گمركي نشان داد كه اساساً حقوق گمركي و عوارض راهداري (tolls) و يا ماليات ها (Taxes) به منظور تأمين هزينه هاي پادشاهان و يا حكماي وقت از توجه خاصي برخوردار بوده؛ اين ماليات هم در رابطه با ورود كالاي كشورها به قلمرو وارد كننده وصول مي شد و نيز هنگام حمل و نقل در قلمرو و يا محدوده داخلي كه عنوان عوارض را هداري داشت. از طرف ديگر در ابتدا به جهت محدوديت تعداد انواع كالاها، فهرست طبقه بندي آن ها به صورت الفبايي و محدود (از بيست قلم شروع) بوده، نرخ ماليات يا عوارض راهداري هم به صورت تثبيت شده براي انواع آنها اعمال مي گرديد.

شرايط مبلغ رهن و وديعه

۱ بازديد

ماهيت مبلغ رهن ملك، وديعه براي ملك …

شخصي كه ملك ي را اجاره مي كند علاوه بر اجاره بها، معمولا مبلغي را در ابتدا به صاحب ملك ميپردازد. اين مبلغ در پايان مدت اجاره و پس از تخليه ملك، به مستاجر برگردانده مي شود معمولاٌ در عرف ميان مردم اين پول با عنوان رهن ملك يا وديعه ملك شناخته مي شود، شايان ذكر است كه : هيچكدام از اين دو قالب حقوقي، بر آنچه كه در عمل پرداخت مي شود صادق نيست.

ارتباط ميان رهن و وديعه گاهي در قراردادهاي اجاره مبلغي به عنوان وديعه و گاهي به عنوان رهن داده مي شود ولي هنگامي كه تفسير و توصيف مي كنيم و مقصود واقعي طرفين احراز مي شود، اين عمل نه رهن است و نه وديعه.

وديعه نيست به دليل اين كه قصد طرفين «استرداد مثل» آن پول است نه «نگهداري عين پول و استرداد عين» آن. عقد رهن نيز نيست براي آنكه مستاجر حق استفاده ازعين پول و استرداد مثل آن پول را دارد و ضمناً وثيقه اي براي دين ديگري ايجاد نشده است، چرا كه دين ديگري وجود ندارد. به هر حال اين دو عقد ارتباطي با هم ندارند اما براي اين كه با اصطلاحات گفته شده آشنا شويم، در ادامه به بررسي دو قرارداد وديعه و رهن و تفاوت آن ها با هم مي پردازيم.

قرارداد وديعه

يكي از قراردادهاي مرسوم در جامعه، عقد وديعه است كه به موجب آن امين، نگهداري مالي را از طرف امانت گذار بر عهده مي گيرد تا به طور رايگان از آن نگهداري و محافظت كند.

در عقد وديعه، امين حق ندارد از آن مال استفاده كند و بايد همان مال را در انتهاي قرارداد به مالك آن ملك برمي گرداند بدون آن كه حق داشته باشد از آن استفاده كند.

البته لازم به ذكر است كه در اين راستا طبق قانون، وظايفي بر عهده امين گذاشته شده است. به طور كلي در تعريف عقد وديعه مي توان گفت كه به موجب ماده ۶۰۷ قانون مدني كشور، عقد وديعه به عقدي گفته مي شود كه به موجب آن يك نفر مال خود را به ديگري مي سپارد براي آن كه آن را مجاني نگاه دارد. وديعه گذار مودع و وديعه گير را مستودع يا امين مي نامند. تعريف عقد وديعه دو ركن دارد.

اول: دادن عين مال براي نگهداري.

دوم: استرداد عين مال.

پس اگر هر يك از اين دو ركن وجود نداشته باشد، عقد مورد بحث عقد وديعه نخواهد بود.

عقد رهن

به طور كلي عقد رهن به آن معناست كه شخصي به ديگري بدهكار است و براي اطمينان طلبكار از وصول طلب خود، مالي را به عنوان وثيقه به طلبكار مي دهد كه اگر دين ادا نشد، مرتهن به حاكم رجوع و با فروش عين مرهونه طلب خود را استيفا كند. ويژگي رهن در اين است كه آن چه به عنوان رهن به طلبكار داده مي شود، تضمين بازپرداخت طلب است و اگر طلب پرداخت نشد، آن زمان است كه طلبكار مي تواند با استفاده از آن به طلب خود برسد. درست است كه در عقد رهن، مرتهن نسبت به عين مال امين است.

تشخيص قصد واقعي طرفين قرارداد

پولي كه در ابتداي قرارداد اجاره داده مي شود نه رهن است و نه وديعه چون در هيچ يك از اين دو قرارداد، كسي كه پول را مي گيرد، مالك آن نمي شود و نمي تواند بلافاصله آن را خرج كند بلكه بايد آن را نگه دارد. اما فرض كنيد كه قرارداد اجاره اي بسته شد و پولي كه در ابتدا داده شد با عنوان عقد وديعه يا رهن در آن مورد اشاره قرار گرفت. تكليف اين قرارداد چيست؟ آيا خللي در آن ايجاد شده است؟ پاسخ منفي است. در توضيح بايد گفت: هنگامي كه قراردادي با هر عنواني كه طرفين تعيين كرده اند، نزد قاضي مطرح مي شود. دادرس موظف است آن را تفسير و توصيف كند و آثار قراردادي كه طرفين واقعا خواسته اند را بر آن بار كند حتي اگر طرفين قرارداد عنوان ديگري براي آن تعيين كرده باشند. يعني قاضي خود را به جاي طرفين گذاشته و دقيقا استنباط كند كه طرفين چه خواسته اند و مقصود آن ها چه بوده است. در تفسير ابتدا به قصد واقعي طرفين توجه مي شود و اگر نتوانست كشف كند، با توجه به عرف كه مبين اراده انسان هاست، آن را به دست ميآورد.

توصيف قرارداد

دوم بايد قرارداد را توصيف كند. يعني بعد از آن كه مفاد تراضي كشف و تفسير شد، عنوان قانوني (يكي از عقود معين يا قرارداد خصوصي) را بر آن گذاشته مي شود. بنابراين براي آن كه عقد رهن و عقد وديعه اشتباه نشود، بايد مثل هرمورد مشابه اي از ساز و كار تفسير و توصيف استفاده كرد.

در اين رابطه يك مثال عملي بيان ميكنم : شخص (الف) در معامله اي، ۱۰۰۰ تن كره فروخت اما در انبار فقط ۲۰۰ كيلو داشت. براي جبران كمبود خود، از تاجر همسايه ۸۰۰ كيلوگرم كره درخواست كرد با اين شرط كه يك هفته بعد آن را برگرداند.تاجر همسايه طبق عرف بازاريان، اين كالا را تحويل و از وي سند عادي با عنوان امانت نامه گرفت كه ظرف يك هفته مسترد كند. دادسرا به جهت عدم استرداد ۸۰۰ كيلوگرم توسط اين تاجر نسبت به وي به اتهام خيانت در امانت، كيفرخواست صادر كرد. اما دادگاه به راستي متهم را از اتهام خيانت در امانت مبرا كرد زيرا در فرض ما، ۸۰۰ كيلوگرم كره، براي نگهداري و استرداد به (الف) داده نشده بلكه به او داده شده تا آن را استفاده كند و مثل و شبيه آن را برگرداند. در چنين فرضي عقد وديعه منعقد نشده، بنابراين ۸۰۰ كيلوگرم كره، امانت نبوده تا اتهام خيانت در امانت قابل تحقق بوده بلكهقرض بوده است. هنگاني كه اراده مالك اوليه و گيرنده را تحليل كنيم، متوجه مي شويم كه ۸۰۰ كيلوگرم كره داده شده كه گيرنده مثل آن را مسترد دارد نه عين آن را. چرا كه مشخص بود اين تاجر با گرفتن ۸۰۰ كيلوگرم كره قصد دارد آن را به خريدار خود تحويل دهد و ديگر استرداد عين آن جزو قصد طرفين نبوده است. بنابراين عقد اخيربا تعريف قرض منطبق است كه عقدي است كه سبب ايجاد مالكيت مي شود.

داشتن فرزند خوانده چه شرايطي دارد؟؟؟

۳ بازديد

فرزنداني كه در محيط خالي از عشق و دلبستگي خانوادگي تربيت و بزرگ شوند در معرض بحرانهاي عاطفي و روحي بسياري قرار خواهند گرفت . بنابراين با وصف آنكه موسسات خيريه قانونا موظف به نگهداري كودكان بي سرپرست هستند مقنن با تصويب مقررات قانوني خاص سرپرستي كودكان بي سرپرست را تحت شرايطي به زوجين بدون فرزند واگذار مي‌كند تا آنان در دامان پرمهر و عطوفت پدر و مادر مجازي خود پرورش يافته و بتوانند در آينده پذيراي مسووليتي خطير در جامعه اسلامي باشند.

مفهوم فرزند خواندگي

هر زن و شوهر مقيم ايران در صورت توافق با يكديگر مي توانند سرپرستي طفل صغير را بعهده بگيرند مشروط بر آنكه منافع مادي و معنوي طفل را تامين كنند .
شرايط زوجين براي فرزند خواندگي
۱ – پنج سال تمام از تاريخ ازدواج آنها گذشته و آنها در اين مدت صاحب فرزندي نشده باشد .
۲ – سن يكي از آنها حداقل ۳۰ سال تمام باشد .
۳ – زوجين سابقه محكوميت كيفري موثر نداشته باشد .
۴ – هيچ يك از زوجين محجور نباشند.
۵ – زوجين صلاحيت اخلاقي داشته باشند .
۶ – زوجين يا يكي از آنها امكان مالي براي نگهداري كودك بي سرپرست را داشته باشد .
۷ – هيچيك از آنان مبتلا به بيماري واگير صعب العلاج نباشند .
۸ – معتاد به الكل ، مواد مخدر و يا ساير اعتيادات مضر نباشد .

شرايط طفلي كه به سرپرستي واگذار مي شود

۱ – سن طفل كمتر از ۱۲ سال باشد.
۲ – هيچيك از والدين و يا جد پدري كودك شناخته نشده يا در قيد حيات نباشد و يا آنكه از كودكاني باشند كه به موسسات خيريه سپرده شده و سه سال تمام پدر و مادر يا جد پدري او مراجعه نكرده باشند.

دادگاه صالح و نحوه اعطاي سرپرستي به زوجين متقاضي كودك

دادگاه صالح براي رسيدگي ، دادگاه خانواده محل اقامت متقاضي است و دادگاه در دو مرحله به تقاضاي فرزند خواندگي رسيدگي و مبادرت به صدور راي مي كند.

۱ – صدور قرار براي دوره آزمايشي :

دادگاه پس از بررسي جهات اخلاقي و مادي زوجين چنانچه آنها را صالح تشخص دهد قراري تحت عنوان سرپرستي آزمايشي زوجين صادر و كودك را موقتا به آنان تحويل مي دهد و در مدت آزمايش چنانچه دادگاه در اثر تحقيقات زوجين را صالح براي سرپرستي كودك تشخيص ندهد مي تواند قرار صادره را فسخ نمايد و البته زوجين نيز در مدت آزمايشي مي توانند انصراف خود را از سرپرستي كودك اعلام كنند.

۲ – صدور حكم سرپرستي دايم :

چنانچه دادگاه زوجين را از جهات اخلاقي و مادي واجد شرايط تشخيص دهد و زوجين نيز به ترتيب اطمينان بخشي هزينه تربيت و نگهداري و تحصيل طفل را تا سن بلوغ وي فراهم كنند دادگاه مبادرت به صدور حكم سرپرستي دايمي نموده و مراتب به اداره ثبت احوال ابلاغ تا شناسنامه اي با مشخصات زوجين و طفل تحت سرپرستي صادر و به آنان تحويل شود.
توضيح آنكه خروج از كشور طفلي كه به سرپرستي آزمايشي واگذار شده منوط به موافقت دادستان محل خواهد بود.

موارد فسخ حكم سرپرستي

۱ – تقاضاي دادستان از دادگاه در صورت سوء رفتار و عدم صلاحيت زوجين .
۲ – تقاضاي سرپرست بعلت سوء رفتار كودك يا از دست دادن استطاعت مالي .
۳ – توافق كودك با سرپرست پس از رسيدن به سن قانوني يا موافقت سرپرست با والدين واقعي كودك .

نكات ضروري از اين قانون

۱ – باردار شدن زوجه يا تولد كودك در خانواده سرپرست موجب فسخ حكم سرپرستي نخواهد بود.
۲ – چنانچه زوجين به دلايل پزشكي نتوانند صاحب فرزند شوند از بند ۱ و ۲ شرايط زوجين براي فرزند خواندگي معاف خواهند بود.
۳ – وجوه و اموالي كه زوجين به طفل تحت سرپرستي خود صلح نمودند در صورت فوت طفل به زوجين تمليك خواهد شد .
۴ – متقاضيان فرزند خواندگي با رعايت اين قانون و در صورت واجد شرايط بودن مي توانند فرزندان متعددي را سرپرستي كنند .
۵ – در فرزند خواندگي كودك از حيث احوال شخصيه وارث و وصيت تابع عادات و قواعد مذهبي پدر و مادر خواهد بود .
۶ – دعوي مطروحه دعوي غيرمالي است .

در ذيل نمونه اي از دادخواست تكميل شده جهت اطلاع آورده مي شود :

مواد قانوني

۱ – مواد ۱ الي ۱۷ از قانون حمايت از كودكان بدون سرپرست مصوب ۱۳۵۳٫
۲ – قانون اجازه رعايت احوال شخصيه ايرانيان غيرشيعه در محاكم مصوب ۱۳۱۲ .

برگ دادخواست به دادگاه عمومي

محل اقامت شهر – خيابان – كوچه – شماره – پلاك شغل نام پدر نام خواندگي نام مشخصات طرفين
مشخصات زوجين در اين قسمت نوشته مي شود.
خواهان
۱ – دادستان دادسراي عمومي۲ – موسسه خيريه اي كه طفل بي سرپرست در آنجا نگهداري مي شود. خوانده
مشخصات وكيل زوجين در صورتي كه وكيل داشته باشند. وكيل يا نماينده قانوني
تقاضاي صدور حكم فرزندخواندگي تعيين خواسته و بهاي آن

۱ – فتوكپي عقدنامه ۲ – مدارك پزشكي دائر بر نازائي ۳ – مدارك مربوط به استطاعت مالي ۴ – مدارك مربوط به صلاحيت اخلاقي (عدم سوء پيشينه – استشهاديه محلي) ۵ – فتوكپي وكالتنامه در صورت داشتن وكيل) دلايل و منضمات دادخواست

رياست محترم دادگاه عمومياحتراما به استحضار مي رساند اينجانبان خواهانهاي فوق مدت …. سال است كه ازدواج كرده‌ايم و با توجه به مدارك پزشكي كه ضميمه است تاكنون صاحب فرزندي نشده ايم به موسسه كودكان بي سرپرست مراجعه و كودك دختر / پسر ….ماهه اي را با نام انتخاب و علاقمند به نگهداري و حضانت وي هستيم ، نظر به اينكه از صلاحيت اخلاقي و مالي طبق مدارك پيوست برخوردار مي باشيم تقاضاي صدور حكم بر فرزندخواندگي مورد تقاضا است.
محل امضا – مهر – انگشت

شعبه دادگاه عمومي رسيدگي فرماييد . نام و نام خانوادگي مقام ارجاع كننده تاريخ / / امضا شماره و تاريخ ثبت دادخواست شماره

آيا ميخواهيد لبخند زيبايي داشته باشد؟؟؟

۱ بازديد

بعضي خوراكي ها هستند كه مي توانند لبخند شما را زيباتر كنند.

اين نگاهي است به گروهي از خوراكي ها كه براي دندان مفيد هستند:

۱٫ آناناس: آنزيم بروملايين موجود در آن،‌ پلاك ها (باكتري هايي كه به دندان مي چسبند)‌ را درهم مي شكند و به عنوان پاك كننده عمل مي كند.

۲٫ مركبات: ميوه هايي مثل پرتقال باعث افزايش توليد «ساليوا» در بدن مي شود كه به طور طبيعي دندان ها را پاك مي كند.

۳٫ اسفناج: سبزي هايي با برگ هاي سبز تيره مثل اسفناج، ‌كاهو و كلم پيچ حاوي منيزيم هستند كه روي دندان،‌ سطحي مقاوم به لكه پديد مي آورد.

۴٫ سيب: گاز زدن سيب با پوست كمك مي كند پلاك ها از روي دندان كنده شوند. اسيد ماليك موجود در آن هم به حل شدن موادي كه باعث تغيير رنگ دندان مي شود،‌ كمك مي كند.

۵٫ سالمون: ماهي هاي آب سرد مثل سالمون حاوي امگا ۳ و فسفر هستند كه ميناي دندان را مقاوم مي كند.

۶٫ توت فرنگي: توت هم مثل سيب، ‌اسيد ماليك دارد كه جلوي تغيير رنگ دندان ها را مي گيرد.

۷٫ هويج: مسواك تان را فراموش كرده ايد؟ هويج خام گاز بزنيد.

۸٫ پياز: ۲ ماده از تركيبات سولفور دارد كه باكتري هايي كه باعث كند شدن دندان و ساييده شدن مينا مي شود را كم مي كند. سير هم همين اثر را دارد.

۹٫ ماست، شير و پنير:‌ لبنيات كلسيم و فسفر دارد كه به تقويت ميناي دندان و بهتر شدن ظاهر دندان كمك مي كند

تاثير نمك دريا و جوش شيرين بر روي دهان و دندان

۳ بازديد

مسواك زدن دندان‌ها با نمك دريا يا جوش شيرين، يك راه امن و طبيعي براي حفظ سلامت دندان‌ها است.

به گزارش فارس، سايت فرانسوي سلامت در مقاله‌اي نوشت: مسواك زدن دندان‌ها با نمك دريا يا جوش شيرين، يك راه امن و طبيعي براي حفظ سلامت دندان‌ها است كه موجب مي‌شوند دندان‌ها سفيد شوند و لثه‌ها و دندان‌ها محكم و مقاوم باشند، ضمن اينكه مواد غذايي كه بين دندان‌ها مانده‌اند را پاك مي‌كنند و بوي بد دهان را از بين مي‌برند.
براي مسواك زدن دندان‌ها مي‌توان نمك دريا و جوش شيرين را به تنهايي يا با هم استفاده كرد؛ محققان با آزمايشاتي كه انجام دادند به اين نتيجه رسيده‌اند كه اين دو ماده ضرري براي سلامت دندان و لثه ندارند و به خوبي از دندان و لثه مراقبت مي‌كنند.

مسواك زدن دندان‌ها با نمك دريايي

نمك دريا داراي مواد معدني مانند كلسيم، منيزيم، سيليكون، فسفر، سديم، نيكل و آهن است؛ اين مواد مغذي، لثه‌ها و دندان‌ها را تقويت و محافظت مي‌كنند، بوي بد دهان را از بين مي‌برد و پس از مدتي مسواك زدن با نمك دريا، دندان‌ها سفيد مي‌شوند.
نمك دريا غني از يد است، داراي خواص ضد باكتريايي است كه باعث مي‌شود، اسيدهاي دهان خنثي شوند و باعث مي‌شود دهان بزاق ترشح كند و از ميناي دندان محافظت مي‌كند.
طريقه استفاده از نمك دريا

براي شستن دندان‌ها با نمك دريايي بهتر است يك دوم قاشق چاي‌خوري نمك در ظرفي بريزيد و پس از اينكه مسواك را كمي نم دار كرديد، داخل ظرف فرو ببريد تا نمك به مسواك بچسبد سپس طبق معمول مسواك بزنيد.
پس از مسواك زدن، دهان خود را با محلول آب نمك (نصف قاشق چاي‌خوري نمك دريا را داخل ۱۲۰ ميلي‌ليتر آب گرم بريزيد تا خوب حل شود) بشوييد.
براي شست‌وشو با محلول آب نمك بهتر است محلول را به مدت ۳۰ ثانيه در دهان بچرخانيد بعد خارج كنيد؛ شست‌وشو با آب نمك، لثه‌هاي متورم را درمان مي‌كند و باكتري‌هاي دهان را از بين مي‌برد.
مسواك زدن دندان‌ها با جوش شيرين

جوش شيرين يا بي‌كربنات سديم بسيار قليايي است و اسيدهاي دهان كه باعث پوسيدگي دندان مي‌شوند، باكتري‌ها، ميكروب‌هاي دهان و بدبويي دهان را از بين مي‌برند؛ مسواك زدن با جوش شيرين يك راه طبيعي براي سفيد كردن دندان‌هاست.
طريقه استفاده از جوش شيرين

جوش شيرين را با آب مخلوط كنيد تا به شكل خمير درآيد سپس مسواك بزنيد، مي‌توانيد حتي جوش شيرين را با نمك دريا مخلوط كنيد و يك خميردندان خانگي بسازيد؛ سعي كنيد با نمك دريا يا جوش شيرين دو بار در هفته به عنوان يك درمان مسواك بزنيد.
دكتر «پُل اچ كِيز» محقق باليني موسسه ملي تحقيقات دندانپزشكي گفت: در طول اين سال‌ها زماني كه سخنراني مي‌كردم از هزاران دندانپزشك در خواست كردم براي حفظ و بالابردن بهداشت دهان و دندان به بيماراني كه مبتلا به بيماري پريودنتال (به بيماري بافت‌هاي نگهدارنده دندان‌ها گفته مي‌شود) هستند بگويند به طور منظم دندان‌ها را با نمك دريا يا جوش شيرين بشويند؛ تا كنون نديده‌ام افرادي كه مبتلا به اين بيماري نيستند و دندان‌هاي خود را با جوش شيرين و نمك دريا مي‌شويند به اين بيماري مبتلا شوند

با درد دندان چه كنيم؟؟؟؟

۲ بازديد

هرگاه دردي به سراغمان بيايد، به فكر مراجعه به پزشك مي‌افتيم تا مشكل‌‌مان هر چه زودتر حل شود، اما وقتي صحبت از بيماري‌هاي دهان و دندان به ميان مي‌آيد، خيلي چنين كاري را انجام نمي‌دهند.

به نقل از جام جم ؛ عده اي مي گويند چون نگران درد و هزينه درمان هستند، به دندانپزشك مراجعه نمي كنند و برخي هم تصور مي كنند عوارض درمان هاي دهان و دندان بيشتر از فوايدش است و بخصوص زماني كه قرار باشد درمان ريشه دندان را انجام دهند، به كلي از اين كار پشيمان مي شوند. در صورتي كه دندانپزشكان همگي بر اهميت حفظ دندان هاي طبيعي تاكيد مي كنند و مي گويند داشتن دندان طبيعي حتي پس از درمان هاي متعدد هم بهتر از كشيدن آن است.

همه چيز از پلاك ها شروع مي شود

عده اي به اشتباه تصور مي كنند براي محافظت از ريشه دندان ها و مقابله با بيماري هاي ريشه بايد اقداماتي عجيب و غيرمعمول انجام داد. از نظر چنين افرادي، مسواك زدن و استفاده از نخ دندان فقط براي حفظ سلامت سطح دندان هاست و اگر بخواهند ريشه دندان ها را در وضعيتي مناسب نگه دارند، به روش هاي ديگري فكر مي كنند.

دكتر محمد اثني عشري اما مي گويد: از بين بردن پلاك هاي ميكروبي به كمك مسواك زدن صحيح و منظم بهترين راه پيشگيري از بروز بيماري هاي دهان و دندان است.

اين متخصص درمان ريشه دندان در گفت وگو با جام جم ادامه مي دهد: پلاك ميكروبي، لايه اي بيرنگ و چسبنده است كه مي تواند روي سطوح جونده، نقاط تماس دندان ها با يكديگر و ناحيه تماس لثه و دندان ها تشكيل شود. با توجه به بيرنگ و چسبنده بودنشان هم براحتي نمي توان آنها را برداشت، اما در صورتي كه به طور منظم و به شيوه صحيح مسواك زده شود، پلاك ها جابه جا شده و از تشكيل شدن پيشگيري مي شود.

وي مي افزايد: اگر به هر دليلي اين پلاك ها باقي بماند و روي سطوح دندان شكل بگيرد، با مصرف مواد غذايي و تجزيه مواد قندي، اسيد توليد مي كند. اين اسيد نيز در مجاورت سطوح ضعيف قرار مي گيرد و مي تواند بخشي از ميناي دندان را حل كند. در طولاني مدت، حلاليت اسيدها هم بيشتر مي شود و در نتيجه مجراي باريكي در ميناي دندان ايجاد خواهدشد كه مي گوييم دندان در ناحيه مينا دچار پوسيدگي شده است.

البته با توجه به اين كه نسج معدني ميناي دندان زياد است، تا حدي در برابر اين اسيدها مقاومت مي كند، اما همين كه مجرايي به بخش زيرين كه همان عاج دندان است باز شود، پوسيدگي خيلي راحت تر پيشرفت خواهد كرد.

دكتر اثني عشري با اشاره به اين موضوع مي گويد: با توجه به اين كه مواد معدني اين ناحيه كم است و همين طور به دليل مجاري بسيار ريزي كه وجود دارد، ميكروب ها براحتي مي توانند به مركز يا پالپ دندان برسند و اين بخش را هم درگير كنند. اين دندانپزشك با بيان اين كه پوسيدگي در قسمت عاج هم موجب حساسيت دندان ها نسبت به سرما و گرما مي شود، خاطرنشان مي كند: اگر در اين فرصت به دندانپزشك مراجعه كنيد يا معاينات دوره اي را در نظر داشته و حداقل سالي يكبار نزد دندانپزشك برويد، براحتي مي توان پوسيدگي هاي عاج دندان را تشخيص داد و قبل از اين كه پوسيدگي به قسمت مركزي دندان برسد، با پركردن ساده مشكل را برطرف كرد.

عصب كِشي يا عصب كُشي؟

مردم معمولا درمان ريشه دندان را با نام عصب كِشي يا عصب كُشي مي شناسند در صورتي كه دكتر اثني عشري مي گويد هر دوي اين اصطلاحات اشتباه و لفظ صحيح آن «درمان ريشه» است، اما در ميان اين دو مورد هم واژه عصب كِشي كمي بهتر به نظر مي رسد، زيرا طي اين درمان، عروق اعصاب را قطع مي كنند.

وي با اشاره به علائم درگير شدن پالپ دندان مي افزايد: درد شديد، مشخص ترين علامتي است كه نشان مي دهد مشكل به پالپ دندان رسيده و در بسياري از موارد هم اين دردها هنگام شب بروز مي كند.

به گفته اين دندانپزشك، اين بخش دندان از عروق اعصاب و بافت همبندي تشكيل شده كه قسمتي از آن هم عصب است.

بنابراين هنگام درمان ريشه دندان اين طور نيست كه فقط عصب دندان خارج شود و به اجزاي ديگر كاري نداشته باشيم.

اين آخرين مرحله كار نيست

يكي از اشتباهاتي كه در اين زمينه وجود دارد، بي توجهي به دنداني است كه تحت درمان ريشه قرار گرفته. اين عضو هيات علمي دانشگاه علوم پزشكي شهيد بهشتي مي گويد: پس از درمان ريشه به بيمار گفته مي شود بعد از گذشت چند روز تا يك هفته و حداكثر تا ۲۰ روز بعد براي ترميم اقدام كند. به اين معني كه بايد به دندانپزشك مراجعه كرده و دندان را پر كند و گاهي حتي لازم است دندان روكش هم بشود.

وي مي افزايد: به بيماران توصيه مي شود در مدتي كه دندان تحت درمان ريشه قرار گرفته و خمير پركردگي موقت يا پانسمان موقت روي دندانشان گذاشته شده، توجه بيشتري داشته باشند و فشار زيادي روي دندان وارد نكنند.

اما در صورتي كه بيمار در مدت مشخص مراجعه نكند به گفته دكتر اثني عشري ممكن است خميرهاي پانسمان به دليل اين كه قدرت كافي ندارد، خرد شده و از بين برود و در نتيجه بعضي از قسمت هاي دندان كه بيشتر با غذا تماس پيدا مي كند نيز دچار شكستگي شود. اين شكستگي نسج دندان نيز چون در بيشتر موارد به صورت اريب اتفاق مي افتد، به قسمت زير لثه ختم مي شود و با توجه به اين كه براي ترميم هم حتما لبه هاي ترميم بايد بالاي لثه باشد، در چنين شرايطي بايد يك درمان جراحي لثه هم براي بيمار انجام شود.

درمان ريشه و تغيير رنگ دندان ها؟

باورهاي خاصي ميان مردم رواج دارد كه براساس آن فكر مي كنند اگر ريشه دندانشان درمان شود، مشكلات ديگري برايشان ايجاد خواهد شد. به همين ترتيب، يكي از متداول ترين پرسش هايي كه در اين مورد از دندانپزشكان پرسيده مي شود، احتمال تغيير رنگ دندان پس از معالجه ريشه است. خيلي اين موضوع را پذيرفته اند و به همين دليل نگران درمان ريشه و تيره شدن دندان هاي خود هستند.

دكتر اثني عشري، اما مي گويد: اين مشكل سال ها قبل متداول بوده و آن زمان پس از درمان ريشه تا حدي با تغيير رنگ روبه رو مي شديم، اما امروزه زماني كه مي خواهيم درمان ريشه را انجام دهيم، اگر دندان از قبل تغيير رنگ كم يا متوسطي داشته باشد، معمولا ضمن درمان به كمك مواد مخصوص، دندان ها را سفيد مي كنيم تا همرنگ دندان هاي ديگر شود.

بنابراين به طور كلي مي توان گفت امروزه بعد از درمان ريشه معمولا تغيير رنگ چنداني اتفاق نمي افتد، اما به گفته وي اگر دندانپزشك بخوبي اين قسمت از دندان را تميز نكند باز هم پس از مدتي ممكن است باعث بروز تغيير رنگ شود. اما اين تغيير رنگ ها را هم مي توان اصلاح كرد و دندان را به رنگ طبيعي برگرداند.

درمان ريشه و درد دندان ها؟

خيلي ها از ترس درد، اصلا به فكر درمان ريشه نمي افتند، در حالي كه امروزه به كمك داروهاي بي حسي و تكنيك هاي جديد معمولا دردي هنگام درمان وجود ندارد. اما بعد از درمان چطور؟ آيا باز هم درد به سراغ بيمار مي رود يا نه؟

دكتر اثني عشري مي گويد: اغلب پس از درمان ريشه درد شديدي وجود ندارد، اما برخي مي توانند درد خفيف پس از درمان را بخوبي تحمل كرده و عده اي هم هستند كه بايد از داروهاي مسكن استفاده كنند. بنابراين بعد از درمان توصيه مي شود بيماران براساس نظر پزشك و بخصوص در ساعات اول، مسكن مصرف كنند.

وي با اشاره به اهميت حفظ دندان هاي طبيعي يادآور مي شود: خيلي ها هم به دلايل مختلف فكر مي كنند كشيدن دندان ها بهتر از درمان ريشه است. در صورتي كه هيچ چيز جاي دندان هاي طبيعي را نمي گيرد.

علاوه بر اين، هزينه كشيدن دندان و استفاده از پروتز يا ايمپلنت نيز بسيار بيشتر از درمان ريشه است و زمان اين كارها هم طولاني تر خواهد بود.

عوارض بيماري ديابت بر دهان و دندان چيست؟؟؟

۱ بازديد

تعدادي از محققان آمريكايي پس از ارزيابي داده هاي بيش از ۲هزار و ۵۰۰ فرد بالاي ۵۰ سال دريافتند، بيماران مبتلا به ديابت نوع يك يا دو در معرض بيماري هاي دهان و دندان هستند. در اين تحقيقات مشخص شد افراد مورد مطالعه، ۱۰ دندان خود را از دست داده اند و احتمال ابتلاي آن ها به آبسه دندان نيز بالاست.

به گفته محققان نظريه هاي متعددي وجود دارد كه ارتباط بين ديابت و پوسيدگي دندان را نشان مي دهد. يك نظريه اين است كه بالا بودن قند خون در ارسال مواد مغذي و دفع ضايعات از بافت لثه اختلال به وجود مي آورد و به مرور زمان، اين امر منجر به بيماري لثه و در نتيجه از دست دادن دندان مي شود. افرادي كه بيماري خود را به خوبي كنترل نمي كنند دچار پوسيدگي دندان مي شوند و افرادي كه بيماري را كنترل مي كنند احتمالا دچار بيماري لثه مي شوند اما مبتلايان به ديابت براي پيش گيري بايد چه اقدامي كنند؟

اين افراد علاوه بر مسواك زدن روزانه و استفاده منظم از نخ دندان بايد سالي ۴ بار نزد دندان پزشك بروند. به گفته متخصصان، بيماري لثه هنگامي شروع مي شود كه باكتري موجود در دندان با سفت شدن به جرم تبديل مي شود و تنها دندان پزشك است كه مي تواند اين جرم را از روي دندان پاك كند. همچنين به اين افراد توصيه مي شود از مصرف خوراكي هاي شيرين بپرهيزند و از خوراكي هايي مانند سيب، كرفس و هويج استفاده كنند.